دکتر اشتباهی

داستان زندگی یه دانشجوی دکتری، بعد از جدایی از عشقش و بیان خاطرات و هر آنچه در ذهنش میگذره.

دکتر اشتباهی

داستان زندگی یه دانشجوی دکتری، بعد از جدایی از عشقش و بیان خاطرات و هر آنچه در ذهنش میگذره.

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

مطالب پربحث‌تر

پیوندهای روزانه

شاید هزار و یک غصه

دوشنبه, ۹ اسفند ۱۳۹۵، ۱۰:۰۱ ب.ظ


احسان محمدی:

در افسانه های وطنی آمده که راننده ای با کامیونش ده نفر را زیر گرفت و کُشت.


مردم همیشه در صحنه گرداگرد ماشین و جنازه ها جمع شده بودن به تماشا و کارشناسی و کروکی کشیدن!


موتورسوار نگون بختی که به سرعت می آمد نتونست خودشو کنترل کنه و به یکی از تماشاگران برخورد کرد و اونو کُشت. بنای آه و ناله گذاشت که:


 - وای بدبخت شدم! وای زدم یک نفر رو کُشتم! روزگارم سیاه شد.. وای وای!


راننده کامیون خونسرد اومد جلو، لِنگ جنازه را گرفت و پرتش کرد وسط ده نفری که کُشته بود و گفت:

- شد یازده نفر! ..تو برو!


توی زندگی هر کس باید یک راننده کامیون باشد که لِنگ غصه آدم را بگیرد پرت کند توی بارش و بگوید:


- شد هزار و یک غصه! تو برو...!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۱۲/۰۹
دکتر اشتباهی

نظرات  (۳)

چقد قشنگ بود......

این جمله با جملاتی شبیه همین جمله برای من فرق داره....


....

غصه نخور
پاسخ:
راه دیگه ای ندارم.
۲۰ اسفند ۹۵ ، ۱۸:۱۵ پیمان محسنی کیاسری
چه حس سردی داشت
خیلی سرد

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">