دکتر اشتباهی

داستان زندگی یه دانشجوی دکتری، بعد از جدایی از عشقش و بیان خاطرات و هر آنچه در ذهنش میگذره.

دکتر اشتباهی

داستان زندگی یه دانشجوی دکتری، بعد از جدایی از عشقش و بیان خاطرات و هر آنچه در ذهنش میگذره.

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

مطالب پربحث‌تر

پیوندهای روزانه

۲۱ مطلب در اسفند ۱۳۹۴ ثبت شده است

این روزها که روزهای آخر ساله، هنوز درگیر خونه تکونی هستم و امروز اولین شیشه شکست. 

دلم بشدت برای دختره خوب تنگ شده و طول روز حرفهای زیادی برای گفتن دارم ولی شب که میشه، خستگی باعث از یاد رفتن همه حرفها میشه. امیدوارم امسال آخرین سال مجردی باشه و سال دیگه حتما ازدواج کنه و خوشبخت تر بشه.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ اسفند ۹۴ ، ۲۱:۲۵
دکتر اشتباهی

بعلت سرعت پایین اینترنت و پیش بینی کم شدن بیشتر سرعت، پیشاپیش سال نو را به همه دوستان عزیز و خوبم تبریک میگم و امیدوارم سالی پر از شادی و موفقیت و خوشبختی داشته باشید.


پ.ن.: اداره پیشواز رفتن

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۹۴ ، ۲۳:۰۴
دکتر اشتباهی

چهارشنبه سوری هم به خوبی و خوشی گذشت. البته من بیشتر گرفتار خونه تکونی بودم و آخر شبی فقط از رو آتیش پریدم. 

تا الان که بیکار نشدم ولی الان که بیکار شدم، همش دختره خوب تو ذهنمه و هی فکر میکنم که الان چیکار میکنه. خیلی وقته ازش خبری ندارم و دلم بشدت براش تنگ شده.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۹۴ ، ۲۳:۴۱
دکتر اشتباهی

این روزها به شدت درگیر خونه تکونی هستم و نمیدونم این همه کثیفی از کجا اومده. مخصوصا شیشه ها.


پ.ن.: اگه کسی رو خواستین نفرین کنین، نفرین خونه تکونی کنین. :دی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۳ اسفند ۹۴ ، ۱۹:۲۷
دکتر اشتباهی

اولین روز خونه تکونی رو پشت سر گذاشتم، البته برای مامان بزرگم بود. برای خودمون هنوز شروع نکردیم.


پ.ن:خستگی خونه تکونی باعث خواب زود میشه. ;-)

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ اسفند ۹۴ ، ۲۳:۰۰
دکتر اشتباهی

فردا بالاخره روزشمار به پایان میرسه و من عازم خونه میشم. شاید کمتر پست بذارم. ولی سعی میکنم بذارم. 



به امید دیدار مداوم دوباره

پ.ن.: پیشاپیش سال نو خوبی را براتون آرزو میکنم.

۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۹ اسفند ۹۴ ، ۰۱:۱۵
دکتر اشتباهی

یادمه وقتی کارشناسی بودم خیلی پر انرژی بودم و اینقدر مسخره بازی و کارای مختلف می کردیم و هر روز حداقل یه سوژه داشتیم.

ولی حالا نداریم، یا اینکه خیلی کم داریم . شاید جبر مقطع و پرستیژ حکم کنه که اینطور خشک وبی روح باشم.


امیدوارم روزی نیاد که با دوستام هم ایجوری بشم.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۴ ، ۲۳:۴۳
دکتر اشتباهی

امروز نمیدونم چی باعث شد یه حس خوب بهم دست بده، خیلی حس خوبی بود ولی الان یادم نمیاد.

آخر سال هست و یه انرژی مضاعف داشتم و با دوستم شروع به آشپزی کردیم و الان دیگه کلم پلو شیرازی رو دم دادیم. بنظر خودم که باید خوشمزه شده باشه. فعلا عکسی ندارم ازش. حتما یه عکسی میگیرم ازش، اگه خوشمزگیش اجازه بوده.

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۹۴ ، ۲۳:۵۵
دکتر اشتباهی

ثانیه شمار، لحظه شمار یا هر چیزی که اسمش رو بذارید، برای بازگشت غرورآفرین به ولایت (:دی) بکار افتاد. به زودی رخت برمیبندم و عازم شهر کوچک خودم میشم و از آلودگی و سر و صدا و هر چی عامل استرس زاست دور میشم. در عوضش به خونه تکونی (:دی) نزدیکتر میشم .

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۴ ، ۲۳:۴۲
دکتر اشتباهی

رفتی و نمی‌شوی فراموش
می‌آیی و می‌روم من از هوش
پایت بگذار تا ببوسم

چون دست نمی‌رسد به آغوش
بنشین که هزار فتنه برخاست
از حلقه عارفان مدهوش
آتش که تو می‌کنی محالست
کاین دیگ فرونشیند از جوش
ای خواجه برو به هر چه داری
یاری بخر و به هیچ مفروش!


۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۹۴ ، ۲۳:۲۲
دکتر اشتباهی