کلا نصیحت کردن کار اشتباهیه چون طرفت ناراحت میشه
باید بذاری نابود که شد بری باهاش همدردی کنی، خوشش هم میاد ...
کلا نصیحت کردن کار اشتباهیه چون طرفت ناراحت میشه
باید بذاری نابود که شد بری باهاش همدردی کنی، خوشش هم میاد ...
یه 17 تیر دیگه ای هم گذشت و یاد و خاطره سینما و حافظیه همچنان مثل روز روشنه.
پ.ن.: مزه تلخ
آدمها دو دسته هستند :
یه عده که الان شراب میخورن
و یه عده که دارن خودشون رو میکُشن که برن بهشت شراب بخورن
بالاخره بعد از تعطیلات تابستانی و چند روزه و گشت و گذار در استان فارس، از سپیدان و فیروزآباد گرفته تا نی ریز و آباده، امروز برگشتم دانشگاه.
پ.ن.: پیشنهاد کاری رو هم رد کردم.
سمت مدیر داخلی یه شرکت در تهران بهم پیشنهاد شده، کارهای این شرکت بستگی به تصمیمات دولتی داره. ولی حداقل سه یا چهار سال هست.
دارم تصمیم میگیرم قبول کنم یا نه؟
دکترا رو باید تموم کنم. اگر همزمان باهاش جلو برم، یعنی هم برام سر کار و بقیه روز هم کارهای تز رو بکنم، مشکل سربازی سد بزرگیه. گیرم دکترام دو ساله دیگه طول بکشه، و بتونم از معافیت تحصیلی هم استفاده کنم، بعدش چی؟
باید تهران هم خونه اجاره کنم و غذا هم درست کنم.
نمیدونم چیکار کنم؟
البته تمام چیزهایی که گفتم در راستای رد کردنش هست.
ولی از طرفی میگن که شانس یه بار در خونه آدم رو میزنه، شاید همین شانس من باشه و باید دو دستی بچسبمش. اگه بعد از دکتری گرفتن وضعیت کار بد تر از الان بشه، چی؟
واقعا نمیدونم.
اگر مرگ نبود،
همه آرزویش را می کردند.
فریادهای ناامیدی به آسمان بلند می شد.
به طبیعت نفرین میفرستادند
اگر زندگی سپری نمیشد چقدر تلخ و ترسناک بود.
صادق هدایت
+خیلی دوستت دارم
-چقدر؟
+به آسمون نگاه کن، به اندازه تمام ستاره های آسمون.
پ.ن.: امشب آسمون بیشتر از همیشه ستاره بارونه.
بازی مسخره ایست زندگی؛
فکرش را بکن یک عمر تو را فراموش نکنم،
بعد سر پیری آلزایمر بگیرم ...