دکتر اشتباهی

داستان زندگی یه دانشجوی دکتری، بعد از جدایی از عشقش و بیان خاطرات و هر آنچه در ذهنش میگذره.

دکتر اشتباهی

داستان زندگی یه دانشجوی دکتری، بعد از جدایی از عشقش و بیان خاطرات و هر آنچه در ذهنش میگذره.

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

مطالب پربحث‌تر

پیوندهای روزانه

قدرت روبرو شدن

شنبه, ۲۵ مهر ۱۳۹۴، ۰۹:۰۲ ب.ظ

امروز خیلی خسته بودمو خستگی سفر خیلی روم اثر گذاشته بود و اکثر روز خواب بودمو تنها کار مفیدم شستن لباسام بود. سعی کردم خودمو به کارای مختلفی سرگرم کنم که به چیزای دیگه فکر نکنم. تقریبا موفق بودم. ولی نمیدونم چرا وقتی صدای عزاداری رو میشنوم ناخداگاه دلم میگیره و تو فکر فرو میرم که چکار کنم. سعی میکنم اصلا تنها نباشم که مجبور بشم به آینده ای که برای خودم متصور شده بودم با عشقم، فکر کنم. تا به اینجای کار که موفق بودم. فکر کنم قدرت روبرو شدن باهاش رو ندارم. تا یه چند مدت میپیچونمش تا ببینم فراموشش میشه کرد یا نه. 

نمیخوام خیلی وارد جزییات بشم که به فکر فرو برم.

شب همگی خوش

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۰۷/۲۵
دکتر اشتباهی

نظرات  (۲)

چرا نمیری عزاداری؟عزادار امام حسین نیستی؟چرا نمیری ازش چیزی بخوای و بگیری؟
پاسخ:
امشب رفتم و پشیمون شدم از رفتنم. همینجا تو اتاق میشینمو تو تلویزیون عزاداری رو نگاه میکنم و عزاداری میکنم.

24 ساعت گذشت..این هست رسمش؟
پاسخ:
قرار شد روزی یکی بنویسم. امروزم هنوز تموم نشده

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">