دکتر اشتباهی

داستان زندگی یه دانشجوی دکتری، بعد از جدایی از عشقش و بیان خاطرات و هر آنچه در ذهنش میگذره.

دکتر اشتباهی

داستان زندگی یه دانشجوی دکتری، بعد از جدایی از عشقش و بیان خاطرات و هر آنچه در ذهنش میگذره.

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

مطالب پربحث‌تر

پیوندهای روزانه

فصل خاطرات

چهارشنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۵، ۱۲:۱۲ ق.ظ


باور کن پاییز که می آید؛

همین پیرمردهای تنها، روی نیمکتهای پارک هم به اولین عشقشان فکر میکنند،

به دختری با موهای طلایی یا گیسوان سیاه روسری خالدار یا شاید شالی پشمی،

به حرفهایی که باید میگفتند و نامه هایی

 که هیچ گاه به مقصد نمیرسد ...


موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۵/۰۶/۲۴
دکتر اشتباهی

نظرات  (۷)

سلام

چیشد ؟

تلاشتون رو کردید ؟

شاید او منتظر اقدام پر از جدیت شماست خب !!!!!

ای بابا....

پاسخ:
نه، من هیچ اقدامی نکردم و تصمیم هم ندارم اقدامی بکنم
۲۴ شهریور ۹۵ ، ۱۱:۲۲ د‌ل‌باخته ..
پاییز که می شود دلم شور میزند..
پاسخ:
:-((

وا

آخه چرا ؟

از روی خودخواهی و غرور کاذب ؟

پاسخ:
نه، من ن غرور دارم، ن خودخواهی!
جمله بالاییش را نوشتم آخه چرا ؟؟؟؟؟؟؟
پاسخ:
خیر، میدونم اون منتظر تلاش جدی من نیست.

از کجا میدونین ؟

مگه ازدواج کردن ایشون ؟

مطمئنین واقعا عاشق هم بودید و دو طرفه بوده این دوست داشتن ؟!

پاسخ:
من که واقعا عاشقش بودم و هستم. هنوز هم مجرد هستن.

اصلا باورم نمیشه ، دختر خانمی ببینه آقا پسری عاشقش هست به معنای واقعی و این عشقش ماندگاره و می تونه بهش تکیه کنه تا ابد ، ولی بی دلیل بگه نه ! همه چی تموم !

حتما یه جای کارایراد داشته !!!!

شاید واقعا او منتظر یه حرکت و جنم مردانه هست از شما !

شاید شما یه طوری برخورد کردید که او فکر کرده نمی تونه به عنوان مرد زندگیش به شما تکیه کنه !!!

نمیشه که همین طوری الکی الکی بعد از 6 سال بگه نه !!!!!

اممممممممم

پاسخ:
:((
:(( نداره

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">