فصل خاطرات
باور کن پاییز که می آید؛
همین پیرمردهای تنها، روی نیمکتهای پارک هم به اولین عشقشان فکر میکنند،
به دختری با موهای طلایی یا گیسوان سیاه روسری خالدار یا شاید شالی پشمی،
به حرفهایی که باید میگفتند و نامه هایی
که هیچ گاه به مقصد نمیرسد ...
باور کن پاییز که می آید؛
همین پیرمردهای تنها، روی نیمکتهای پارک هم به اولین عشقشان فکر میکنند،
به دختری با موهای طلایی یا گیسوان سیاه روسری خالدار یا شاید شالی پشمی،
به حرفهایی که باید میگفتند و نامه هایی
که هیچ گاه به مقصد نمیرسد ...
شه بانو
وا
آخه چرا ؟
از روی خودخواهی و غرور کاذب ؟
شه بانو
شه بانو
از کجا میدونین ؟
مگه ازدواج کردن ایشون ؟
مطمئنین واقعا عاشق هم بودید و دو طرفه بوده این دوست داشتن ؟!
شه بانو
اصلا باورم نمیشه ، دختر خانمی ببینه آقا پسری عاشقش هست به معنای واقعی و این عشقش ماندگاره و می تونه بهش تکیه کنه تا ابد ، ولی بی دلیل بگه نه ! همه چی تموم !
حتما یه جای کارایراد داشته !!!!
شاید واقعا او منتظر یه حرکت و جنم مردانه هست از شما !
شاید شما یه طوری برخورد کردید که او فکر کرده نمی تونه به عنوان مرد زندگیش به شما تکیه کنه !!!
نمیشه که همین طوری الکی الکی بعد از 6 سال بگه نه !!!!!
اممممممممم
شه بانو
سلام
چیشد ؟
تلاشتون رو کردید ؟
شاید او منتظر اقدام پر از جدیت شماست خب !!!!!
ای بابا....