یه روزه کسل کننده
يكشنبه, ۳ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۰۲ ب.ظ
امروز از اون روزایی بود که هیچکاری نکردمو بخاطره همین الان که آخره شب ه عذاب وجدان دارم. تنها کاری که کردم، یکی از دوستام اثاثیه اشو آورده بود و من رفتم خوابگاه متاهلی کمکش پیاده کردم. وقتی برمیگشتم، به طرز وحشتناکی هوس کردم بهش زنگ بزنم. بنظرم بخاطره این بود که هوا فوق العاده بود. خوابگاه متاهلی هم خیلی خوب بود و تروتمیز. ماهیانه ارزاق بهت میدن و کرایه اشم خیلی نیست. ولی برای من که سربازی نرفتم و بعد از دکتری گرفتن باید برم سربازی زیاد خوب بنظر نمیرسه.
ولی بنظرم تجربه ی خیلی خوبی باشه «زندگی تو خوابگاه متاهلی دانشجویی»!! شایدم برا اوله زندگی خوب نباشه. نمیدونم.
۹۴/۰۸/۰۳