من یه دوستی دارم که یه نظریه رادیکالی درباره ازدواج و زن داره. از نظره اون تنها علت ازدواج و انتخاب همسر، برطرف کردن نیازهای جنسیه. تمام علتهای دیگه، فقط بخاطره اونه. این نظرشو خیلی علنی بیان میکنه و حتی یه بار با یه روانشناس هم سر همین موضوع مناظره کرد. روانشناسه گفت که ازدواج علتهای زیادی داره و یکی از علتهای ازدواج کردن و انتخاب همسر نیازهای جنسی هستش. دوستم گفت که فقط همین دلیل هستو مابقی دلایلی که وجود داره در راستای رسیدن به این دلیله. مثلاً یه نفر که عقیمه، هیچوقت زن نمیگیره. چرا؟ چون نیاز جنسی نداره.
روانشناس: پس تو چرا ازدواج میکنی؟
دوستم: به دلایل زیادی: اولاً که تو ایران زندگی میکنم و داشتن رابطه جنسی فقط بواسطه ازدواج صورت میگیره، چه دائم و چه موقت. هر چند که ازدواج موقت از دید عموم جامعه یه امر ناپسند و انحراف جنسی تلقی میشه. دوماً بعضی افراد دوست دارن همیشه یه نفر باشه و همیشه به اون یه نفر محبت کنن و نازش رو بکشن و ....
بنظرم منم دوستم تقریباً منطقی حرف میزنه و دلایلش قابل قبول هست. روانشناسه هم نه تونست اونو قانع کنه و هم منو به فکر فرو برد. بیشتر کارهایی که ما انجام میدیم، و ازش به اسم عشق نام میبریم، برای نیل به این هدف هست. واقعاً چرا کل زندگی ما بشدت تحت تاثیر این هدفه؟؟ این سوالی که اگه بتونیم بهش جواب بدیم، شاید دیگه چیزی بعنوان عشق وجود نداشته باشه. البته این حرف من یه حدس هست و هنوز خیلی بهش فکر نکردم. شایدم غلط باشه.
پ.ن. تازه از دانشگاه برگشتم. هوا بشدت سرد شده و امروز یه کم برف اومد.