دکتر اشتباهی

داستان زندگی یه دانشجوی دکتری، بعد از جدایی از عشقش و بیان خاطرات و هر آنچه در ذهنش میگذره.

دکتر اشتباهی

داستان زندگی یه دانشجوی دکتری، بعد از جدایی از عشقش و بیان خاطرات و هر آنچه در ذهنش میگذره.

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

مطالب پربحث‌تر

پیوندهای روزانه

۲۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «متن ادبی» ثبت شده است

آدمی چیست؟!

آه و دم ...

آه از این دمی که 

این همه ساعت طول می کشد!


شمس لنگرودی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۹۶ ، ۲۳:۰۶
دکتر اشتباهی


مرگ خوابی آرام است که 

خیالات آشفته در آن وجود ندارد.


سقراط


پ.ن.: هیچوقت از این دید بهش نگاه نکرده بودم.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۰:۵۸
دکتر اشتباهی

.

قهوه دم میکنم

نصف قاشق سیانور

 به فنجانت میریزم!

لبخند که میزنی

میگویم:

قهوه ات سرد شده

بگذار عوضش کنم!

این کار هر شب من است

سالهاست که میخواهم تو را بکشم

ولی لبخندت را...    

چه کنم؟!


موریس مترلینگ


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۵ ، ۱۳:۴۵
دکتر اشتباهی

باید افراد را به سه دسته قسمت کرد :


احمق، باهوش، و بسیار باهوش

با احمق هر چه بخواهیم می توانیم انجام دهیم

باهوش را می توانیم به خدمت درآوریم

اما بسیار باهوش، حتی اگر در کنار ما هم باشد خطرناک است؛

نمی تواند دست از کنکاش خود بکشد و همواره باید مراقب او باشیم.


 بینایی - ژوزه ساراماگو

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۵ ، ۰۱:۰۱
دکتر اشتباهی


مگذار که عشق ، به عادتِ دوست داشتن تبدیل شود ! مگذار که حتی آب دادنِ گلهای باغچه ، به عادتِ آب دادنِ گلهای باغچه بدل شود ! عشق ، عادت به دوست داشتن و سخت دوست داشتنِ دیگری نیست ، پیوسته نو کردنِ خواستنی ست که خود پیوسته ، خواهانِ نو شدن است و دیگرگون شدن. تازگی ، ذاتِ عشق است و طراوت ، بافتِ عشق . چگونه می شود تازگی و طراوت را از عشق گرفت و عشق همچنان عشق بماند ؟ عشق، تن به فراموشی نمی سپارد ، مگر یک بار برای همیشه . جامِ بلور ، تنها یک بار می شکند . میتوان شکسته اش را ، تکه هایش را ، نگه داشت . اما شکسته های جام ،آن تکه های تیزِ برَنده ، دیگر جام نیست . احتیاط باید کرد . همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز . بهانه ها جای حسِ عاشقانه را خوب می گیرند…



نادر ابراهیمی

یک عاشقانه آرام



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۵ ، ۲۲:۴۴
دکتر اشتباهی

نوشته زیر شرح حال بسیاری از ماست، البته بدبختانه!!↓



توی سال هایی که "روایت فتح" شب‌های جمعه پخش می شد، یه خاطره از یه رزمنده پخش شد که

داستان اینجوری بود:

 دو تا قایق کنار هم ایستاده بودن یکی پشت جبهه می رفت یکی سمت عملیاتی بی بازگشت!

راوی می گفت: دو دل بودم؛ یه پام تو این قایق بود یه پام تو اون قایق.

شهید (که اسم اش خاطرم نیست) به راوی می گه: یه پا تو بردار!..


حالا هم یکی باید پیدا بشه تا به بعضی از ما بگه: یه پاتو بردار...

بگه:

تویی که پیش از ماه رمضون یخچالت رو از گوشت و مرغ پر کردی! از طرفی به هیچ مرجعی هم اعتقاد نداری! ولی روز عید فطر منتظری ببینی مراجع چی تصمیم می گیرن تا بفهمی چند کیلو گندم باید فطریه بدی!...یه پا تو بردار!

تویی که می‌گی اسلام مال ۱۴۰۰ سال پیشه، ولی ارثیه خواهرت رو نصف دادی، یه پاتو بردار...


آهای خانم! خواهرم! تویی که هم می‌خوای امتیاز زن شرقی رو داشته باشی و مهریه‌ات رو بگیری و هم از مزایای زن غربی بهره مند باشی؛

ولی به جای مشارکت در تولید، هفته‌ای یه بار فیس بوک شوهرت رو چک می‌کنی.، یه پا تو بردار...


داداشم... نمی تونی یه زن باربی بگیری و هر روز برات (میزان پلی) کنه و در عین حال بوی قرمه سبزی تو راهروی خونه‌ات بپیچه و بدون اجازه‌ات خرید نره و ... ولی با هم بشینید اندر وصف سکوت سمفونی بتهون صحبت کنید.. یه پاتو بردار...


روشنفکر امروز! دانشجوی دیروز! نمی‌تونی برای رسیدن به دوره‌ی تحصیلی بالاتر، جزوه هات رو از هم اتاقیت قایم کنی و الان تو شبکه های اجتماعی اندر وصف خِساست ایرانی ها و open بودن خارجی ها سر به فیس بوک بکوبی! تو هم یه پاتو بردار...


استاد گرامی، پژوهشگر ارجمند! شما هم نمی تونی تابلوی جمله‌ی ( قلم علما افضل من دما شهدا) رو روی دیوار خونه‌ی ۴۰۰ متریت بکوبی، در حالی که افزایش حقوق استاد تمومیت، از مقالات دانشجوآت بدست اومده. با عرض پوزش شما هم یه پاتو بردار...


حاجی بازاری دیروز و بیزینس‌من امروز، تویی که عمرا بتونی رادیکال ۴/۲ رو حساب کنی، اینکه بخوای از احترام یه دانشگاهی برخوردار بشی.. شما حتما یه پاتو بردار...


نماینده‌‌ی عزیز! تویی که پول تبلیغات میلیاردیتو "هِبِه" گرفتی؛ نمی‌تونی بعدا رانت ندی و عضو کمیته حقیقت یاب اختلاس باشی! اگه بهت بر نمی‌خوره شما هم یه پاتو بردار..


آدم هایی که می‌خوان تو هر دو تا قایق باشن، کارشون مثل راننده خودرویی می مونه که هم راهنما به چپ می زنه هم به راست! و پشت سریه حتما می‌فهمه حال راننده خوب نیست...


ما خیلی وقتا حالمون خوب نیست!



پ.ن.: بصورت کاملاً اتفاقی این متن رو دیدم، گفتم چه خوبه که اینو همه بخونن.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۵ ، ۲۱:۳۶
دکتر اشتباهی

جبران خلیل جبران گوید: هرگز در پاسخ عاجزانه ای درنمانده ام، مگر در برابر کسی که از من پرسید: تو کیستی؟

اگر هدف خداوند از آفرینش انسان این بود که بیشترین حجم غذا را بخورد، نهنگ را قبلا برای این منظور آفریده بود. اگر هدفش این بود که موجودی داشته باشد که بیشترین زاد و ولد را انجام دهد، موش را قبلا آفریده بود! پس چه رسالتی به دوش انسان است و مسئولیت او در این جهان چیست؟ 


ما بدنیا آمده ایم تا زندگی کنیم، اما چه تعریفی از زندگی داریم؟ خودآگاهی انسان را هدفمند و جهت دار می سازد! خود آگاهی چراغی است برای ظلمانی شبهای فرداهایمان! خودآگاهی یعنی اشراف بر اعمال خود!

پس زندگی یعنی در آینه اندیشه، خود را نگریستن؛ یعنی خودآگاهی.



۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۹۵ ، ۲۲:۱۱
دکتر اشتباهی


فراموش کردن 

کسی که دوستش داری 

مثل بخاطر آوردن کسی است 

که هرگز او را ندیدی ...

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۹۵ ، ۲۲:۳۷
دکتر اشتباهی

شاید "نبودن"

"بودن" در غیابِ تو باشد 

شاید ندیدنِ عبورت باشد 

که چونان شاخه گلی کبود

نورِ ظهرگاهان را در هم شِکنی.


شاید "نبودن"

ندیدنِ تو باشد 

که از میان سنگ ها بُگذری

از میان غبار و مِه

شاید ندیدنِ فانوسی باشد 

که دستان تو بلندش کرده است


آه که شاید "نبودن"

ندیدنِ تو در "آغاز" باشد

و در"پایان"،

شاید "نیامدن ات" باشد

شاید "نرفتن ات"


پابلو نرودا


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ خرداد ۹۵ ، ۲۳:۳۸
دکتر اشتباهی


خواب

فریب بزرگی بود

نه تسکین پایدار نبودن هایت

نه رویای صادق بودن هایت

دروغ بود

دروغی شیرین

شب های بی تو

زود خوابیدیم که زودتر فردا شود

تمام عمرمان به همین فریب رفت ....



علی خانی

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۳:۳۱
دکتر اشتباهی