از واقعیت تا حقیقت
واقعیت های زیادی در روابط دختر و پسر و زن و شوهر وجود دارد، ولی حقایق چیزهای دیگری است. البته من با توجه به تجربه شخصی خودم و اکثر کسانی که می شناسم، به این نتیجه رسیده ام.
مردها خیلی زیاد، بیشتر از آنچه فکرش را بکنید دوست دارند با عشقشان یا همسرشان صادق باشند ولی این خود معشوقه است که با صداقت مشکل دارد و دوست دارد چیز دیگری باشد و با شنیدن حقیقت بشدت عصبانی و ناراحت می شود و دعوایی اساسی اتفاق می افتد. اکثر مردها همچنین اتفاقی برایشان افتاده است و بعد از این اتفاق تصمیم می گیرند که قبل از گفتن حقیقت بسیار فکر کنند و سپس آنچه که معشوقه شان دوست دارد را بگوید تا مبادا دعوایی رخ بدهد.
یک مثالی می زنم: دیشب، به همراه دو نفر از دوستانم اتاق یکی دیگر از دوستانم بودیم. با هم داشتیم صحبت می کردیم و می گفتیم و می خندیدیم. کاری که خیلی از اوقات که با هم هستیم انجام می دهیم. یکی از دوستان، در همان زمان داشت با دوست دخترش تلگرام میکرد. این مار برای حدود یک ساعت اتفاق افتاد و در این مدت دوستم اصلاً حواسش به ما نبود (مردها در آن واحد نمی توانند بیشتر از یک کار انجام بدهند!). پس از گذشت حدود یک ساعت خواست به ما بپیوندد و از دوست دخترش خداحافظی کند، گفت از روی تجربه شخصی ام که بارها اتفاق افتاده و سرانجامش به دعوا کشیده شده، ترجیح می دهم، اینترنتم را قطع کنم و تا اینکه به او بگویم که من می خواهم زمانی را با دوستانم که به دیدنم آمدند، سپری کنم.
اینچنین اتفاقاتی بسیار زیاد اتفاق می افتد و معشوقه، پسر یا مرد را علی رغم میل باطنیش، مجبور به دروغ می کند.
مردها نیز که علاقمند به نتیجه گیری هستند، نتیجه می گیرند که باید به زن ها آنچه را که دوست دارند بشنوند، بگویند. جالب تر از آن هم این است که زن ها بیشتر اوقات متوجه می شوند که حقیقت چیز دیگری است ولی خودشان را گول می زنند.
پ.ن.1: دو بار چنین اتفاقی برای من افتاده و دیشب یاد آن قطعی های مصلحتی اینترنت افتادم. چون بعد از چنین دروغ هایی بشدت احساس عذاب وجدان می کردم، تماماً جزییاتش را بیاد دارم.
پ.ن.2: پایداری یک رابطه، به صداقت در آن رابطه بستگی داره. دروغ بالاخره روزی سر باز می کند و همه چیز را بر باد می دهد.