.
قهوه دم میکنم
نصف قاشق سیانور
به فنجانت میریزم!
لبخند که میزنی
میگویم:
قهوه ات سرد شده
بگذار عوضش کنم!
این کار هر شب من است
سالهاست که میخواهم تو را بکشم
ولی لبخندت را...
چه کنم؟!
موریس مترلینگ
.
قهوه دم میکنم
نصف قاشق سیانور
به فنجانت میریزم!
لبخند که میزنی
میگویم:
قهوه ات سرد شده
بگذار عوضش کنم!
این کار هر شب من است
سالهاست که میخواهم تو را بکشم
ولی لبخندت را...
چه کنم؟!
موریس مترلینگ
دوست داشتم
معلم املای تو بودم
و " دوستت دارم " را املاء بگویم
و هی بپرسم تا کجا گفتم ؟
تو بگویی " دوستت دارم "
فروغفرخزاد
It was a disaster
One person laughed
Her laughter was like you,
I said in my heart
soul..
فاجعه آنجا بود
یک نفر خندید
خنده اش مثل تو بود،
در دلم گفتم
ای جان..
کاش همیشه پاییز باشد،
تا تو دلت هوایی شود و
هوای منو کنه.
و ای کاش هیچوقت پاییز نباشد،
که من یاد خاطراتت نیافتم.
پ.ن.: پاییز متناقض
با هر تلخی به یاد تو می افتم،
و دلم میریزد;
چه قهوه،
چه خاطره،
چه طعم،
اسم کتاب،
و بیشتر از همه چیز تیتر یک پست!!!
سهم من
گردش حُزن آلودی در باغ خاطره هاست
و در اندوه صدایی جان دادن
که به من می گوید:
"دست هایت را
دوست می دارم"
فروغ فرخزاد
صفحه ی چتو باز میکنی
کسی پیام نداده
تو هم کسی رو نداری برای پیام دادن
توی کانالا وارد میشی تا تعداد پیامای خونده نشده شون از بین بره
گوشیتو قفل میکنی و میزاری کنار تخت
به سقف اتاق خیره میشی
-چشماتو می بندی
-چشماشو می بینی
این بود سهم من از دنیا ؟
بخار چای داغ
هر روز و هر دم
یادت را تکرار می کند،
خاطرت را بیاد می آورد،
هرگز نمیتوانم فراموشت کنم.