نگفتمت

نگفتمت مرو آنجا که آشنات منم؟

گفتی که از نهان دلت با خبر نیم،

تو در دلی کدام نهان بر تو فاش نیست؟

پی نوشت:نگاره ای بر دیوار یکی از خیابان 

هایی که احتمالا عاشقی را کشته است!

توانایی نگهداری

هیچوقت نمیتوانی چیزی را که قرار است از دست بدهی، نگه داری. فهمیدی؟

تو فقط قادر هستی چیزی را که داری، قبل از آن

که از دستت برود،

عاشقانه دوست داشته باشی!

پ.ن.: خطاب به خودم

ساز فردا

کسی هرگز نمیداند چه سازی میزند فردا,

چه میدانی تو از امروز,

چه میدانم من از فردا,

همین یک لحظه را دریاب که فردا قصه اش فرداس....

صدا

تنها صداست که می‌ماند

و امان از صدای او

که ابدی شد در گوش من ... 

 فروغ فرخزاد

یک واژه

در یک واژه تمام بودنت را بگویم...

"زندگی ام"

نبودنت قطعا نابودی ام خواهد بود.

 امیرحسین صمدیان 

پیشنهاد کافه ای

پیشنهاد می کنم به همه کافه دارها که:

 روی دیوار کافه ها بنویسید :

اگر روزی دو نفره آمدید

از آن به بعد

از پذیرفتن هر کدامتان

با فرد دیگری

یا تنها

معذوریم...

پشیمانی

در پستوی تنهایی ات پیراهنِ شک را پاره کن 

 گــاهی قرار نیست 

 کسی تو را نجات بدهد 

 آبی که خودت لجن کردی اش 

 کسی بیآید و حیــات بدهد 

پ.ن.: هر شب به خودم این حرف رو میزنم.

حالم خوب است.

لبخند زدن خیلی راحت تره

تا بخوای به همه

توضیح بدی چرا

حالت خوب نیست...

تلفن

تلفن من 

از بعد تو ...

مدام در گوشم میزند 

محکم صدای ِ نبودنت را !

شهرزاد پاییزی

آخر هفته و کتاب

این آخر هفته نسبت به هفته های دیگه متفاوت بود. البته ساعت خواب و بیداری تغییری نکرد. ولی وقتی بیدار شدم، صبحانه خوردم و بعدش قرمه سبزی درست کردیم برا ناهار و نشستم کتاب خوندن. البته کتابهای درسی بودن.

بعد از ناهار و بعلت خواب زیاد و احساس عذاب وجدان، شروع به مطالعه کتاب «چرندیات پست مدرن» کردم. کتاب خوبیه، ولی برای کسایی که به فلسفه علم و علوم پایه علاقمنده