دست های تو تصمیم بود،
باید می گرفتم و دور می شدم …
فرصتی نمانده است
بیا همدیگر را بغل کنیم
فردا
یا من تورا میکشم
یا تو چاقو را در آب خواهی شست
همین چندسطر
دنیا به همین چندسطر رسیده است
به اینکه انسان
کوچک بماند بهتراست
به دنیا نیاید بهتراست
اصلا
این فیلم را به عقب برگردان
آنقدر که پالتوی پوست پشت ویترین
پلنگی شود
که میدود دردشت های دور
آنقدر که عصاها
پیاده به جنگل برگردند
گروس عبدالملکیان
دنیا خیلی زیباتر میشد،
اگر مردم؛
به جای دخالت در زندگیمان،
به درک احساسمان میپرداختند ...
مردم می گویند عشق کور است،
زیرا نمی دانند که عشق چیست.
من به تو می گویم ،
فقط عشق چشم دارد
به غیر از عشق همه چیز نابیناست...
من تمامی ِ مردگان بودم
مرده ی پرندگانی که می خوانند
و خاموش اند،
مرده ی زیبا ترین جانوران
بر خاک و در آب
مرده ی آدمیان همه
از بد و خوب...
من آنجا بودم
در گذشته
بی سرود.
با من رازی نبود
نه تبسمی
نه حسرتی.
به مهر
مرا
بی گاه
در خواب دیدی
و با تو بیدار شدم...
احمد شاملو
سهم من
گردش حُزن آلودی در باغ خاطره هاست
و در اندوه صدایی جان دادن
که به من می گوید:
"دست هایت را
دوست می دارم"
فروغ فرخزاد
طرز ﺧﻮﺩﮐﺸﯽ ﺩﺭ ﻫﺮ ﮐﺲ، ﻣﻨﺤﺼﺮ ﺑﻪ خودشه...
ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﺷﯿﮏ ﻧﻤﯽ ﭘﻮﺷﻪ،
ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﺁﺭﺯﻭﯾﯽ ﻧﻤﯿﮑﻨﻪ،
ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﻪ ﺗﺤﺼﯿﻞ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﻧﻤﯿﺪﻩ،
یکی دیگه به خودش نمیرسه،
ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺵ عکس ﯾﺎﺩﮔﺎﺭﯼ ﻧﻤﯿﮕﯿﺮﻩ،
یکی محبت نمی کنه،
یکی دیگه محبت نمیپذیره و...
اینگونه است که ﺍﮐﺜﺮ ﺁﺩﻣﻬﺎ در ٣٠ ﺳﺎﻟﮕﯽ ﻣﯽ ﻣﯿﺮﻧﺪ و ﺩﺭ ٨٠ ﺳﺎﻟﮕﯽ ﺩﻓﻦ میشوند...!!
حالم گرفته است و دلم بیشتر
شب تاسوعاست و من در خوابگاه دلگیرم، غروبی خیلی بیشتر بوود
احمقانهترین خواستۀ بشر این است
که با تکرارِ روشهای همیشگیاش
به نتایجِ متفاوت برسد.
آلبرت انیشتین