دکتر اشتباهی

داستان زندگی یه دانشجوی دکتری، بعد از جدایی از عشقش و بیان خاطرات و هر آنچه در ذهنش میگذره.

دکتر اشتباهی

داستان زندگی یه دانشجوی دکتری، بعد از جدایی از عشقش و بیان خاطرات و هر آنچه در ذهنش میگذره.

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

مطالب پربحث‌تر

پیوندهای روزانه

۱۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «موفقیت» ثبت شده است

در رابطه با عیبجویی من به گفته افلاطون ارجاع میدهم:

«اشرار، کسانی را گویند که عیوب مردم را جستجو می‌کنند و به ‌آن می‌چسبند و نیکویی آن‌ها را به دست فراموشی می‌سپارند؛ مانند مگسی که در جاهای کثیف می‌نشیند و از جاهای تمیز دوری می‌کند.»

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۹۴ ، ۰۱:۱۸
دکتر اشتباهی

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۴ ، ۲۰:۰۳
دکتر اشتباهی

واقعیت های زیادی در روابط دختر و پسر و زن و شوهر وجود دارد، ولی حقایق چیزهای دیگری است. البته من با توجه به تجربه شخصی خودم و اکثر کسانی که می شناسم، به این نتیجه رسیده ام.

مردها خیلی زیاد، بیشتر از آنچه فکرش را بکنید دوست دارند با عشقشان یا همسرشان صادق باشند ولی این خود معشوقه است که با صداقت مشکل دارد و دوست دارد چیز دیگری باشد و با شنیدن حقیقت بشدت عصبانی و ناراحت می شود و دعوایی اساسی اتفاق می افتد. اکثر مردها همچنین اتفاقی برایشان افتاده است و بعد از این اتفاق تصمیم می گیرند که قبل از گفتن حقیقت بسیار فکر کنند و سپس آنچه که معشوقه شان دوست دارد را بگوید تا مبادا دعوایی رخ بدهد.

یک مثالی می زنم:  دیشب، به همراه دو نفر از دوستانم اتاق یکی دیگر از دوستانم بودیم. با هم داشتیم صحبت می کردیم و می گفتیم و می خندیدیم. کاری که خیلی از اوقات که با هم هستیم انجام می دهیم. یکی از دوستان، در همان زمان داشت با دوست دخترش تلگرام میکرد. این مار برای حدود یک ساعت اتفاق افتاد و در این مدت دوستم اصلاً حواسش به ما نبود (مردها در آن واحد نمی توانند بیشتر از یک کار انجام بدهند!). پس از گذشت حدود یک ساعت خواست به ما بپیوندد و از دوست دخترش خداحافظی کند، گفت از روی تجربه شخصی ام که بارها اتفاق افتاده و سرانجامش به دعوا کشیده شده، ترجیح می دهم، اینترنتم را قطع کنم و تا اینکه به او بگویم که من می خواهم زمانی را با دوستانم که به دیدنم آمدند، سپری کنم.

اینچنین اتفاقاتی بسیار زیاد اتفاق می افتد و معشوقه، پسر یا مرد را علی رغم میل باطنیش، مجبور به دروغ می کند. 

مردها نیز که علاقمند به نتیجه گیری هستند، نتیجه می گیرند که باید به زن ها آنچه را که دوست دارند بشنوند، بگویند. جالب تر از آن هم این است که زن ها بیشتر اوقات متوجه می شوند که حقیقت چیز دیگری است ولی خودشان را گول می زنند.


پ.ن.1: دو بار چنین اتفاقی برای من افتاده و دیشب یاد آن قطعی های مصلحتی اینترنت افتادم. چون بعد از چنین دروغ هایی بشدت احساس عذاب وجدان می کردم، تماماً جزییاتش را بیاد دارم.

پ.ن.2: پایداری یک رابطه، به صداقت در آن رابطه بستگی داره. دروغ بالاخره روزی سر باز می کند و همه چیز را بر باد می دهد.

۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۹۴ ، ۰۰:۱۸
دکتر اشتباهی


در باب مسئولیت پذیری اروین دیوید یالوم، کتاب روان درمانی اگزیستانسیال (هستی گرا): 

من در اینجا «مسوولیت» را در معنایی خاص به کار می برم؛ همان معنایی که ژان پل سارتر مد نظر داشت، زمانی که مسوول بودن را «بانی و مولف انکار ناپذیر یک رویداد یا شی» معنا کرد. مسوولیت یعنی ایجاد و تالیف. آگاهی از مسوولیت یعنی آگاهی از اینکه خود، سرنوشت، گرفتاری های زندگی، احساسات و در نتیجه رنج هایمان را خود پدید آورده ایم. برای بیماری که چنین مسوولیتی را نپذیرد و همچنان دیگران - دیگر افراد و یا دیگر نیروها - را به خاطر ناراحتی هایش سرزنش کند، درمان حقیقی امکان پذیر نیست.

۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۴ ، ۲۲:۱۸
دکتر اشتباهی

وقتی از دختر شایسته اهل کارولینای جنوبی که تازه از دبیرستان فارغ التحصیل شده بود، پرسیدند چرا یک پنجم امریکایی ها نمی توانند کشور خود را روی نقشه ی جهان پیدا کنند؟ جوابی که مقابل دوربین ها داد، مدت ها دیوانه وار در فضای مجازی پخش شد. اینم لینکش هست.

او گفت: «به شخصه فکر میکنم اهالی امریکا نمی توانند این کار را بکنند چون کسانی در کشور ما هستند که نقشه ندارند، و من فکر می کنم آموزش و پرورش ما مثل مثلاً آفریقای جنوبی یا عراق همه جا مثل مثلاً و من فکر میکنم که آنها باید آموزش و پروش ما در اینجا  یعنی آمریکا باید به آمریکا کمک کند، به آفریقای جنوبی کمک کند و به عراق و کشورهای آسیایی کمک کند، تا بتوانیم آینده خود را بسازیم.» باور کنید که من هم نفهمیدم چی میگه و چی میخواست بگه. 

تمایل به گزافه گویی، کاریست که او انجام داد. مصداق بارزش هم که ما خودمون داریم و چند مدت پیش خانم سحر قریشی یه همینجور کاری رو انجام داد. 

البته خیلی از افراد جامعه اینجور هستن. 

ناگفته نماند که بعضی اوقات بعضی افراد برای اینکه بگن ما خیلی حالیمونه و سطح بالا صحبت کنن، یه چیزهایی میگن که خودشون هم نمیدونن معنیش چیه. حتماً دیدین بعضیا که دارن سخنرانی ایراد میکنن، از لغات و کلماتی استفاده میکنن که بگن ما خیلی بارمونه. 

برای مثال فیلسوف و جامعه شناس آلمانی، یورگن هابرماس میگه:« یقیناً هیچ گونه التزامی مبنی بر مرتبط بودن این انتقال روزافزون بازتابی سنن فرهنگی با دلایل سوبژه‌محور و آگاهی تاریخی آینده‌محور وجود ندارد. تا جایی که ما ازهم پاشیدگی خویشتن داری، از ساختار بین سوبژ]ه‌ای آزادی، یعنی همان توهم تماماً فردگرایانه ی خود مختاری، آکاه می شویم.»

اگه کسی فهمید چی میگه، به من هم بگه!!!

نتیجه‌ی اخلاقی: اگر چیزی برای گفتن نداری، لطف کن زیپ دهنت رو بکش. باور کن که با این کار یه گام خیلی بزرگ درجهت موفقیت برداشتی.


س 

۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۳۰ آذر ۹۴ ، ۲۱:۰۲
دکتر اشتباهی

ریسرچ و تحقیق خیلی لذتبخشِ، حتی اگه ساعت ها بشینی و فکر کنی و هیشکی نباشه کمکت کنه. باور کنید وقتی به جواب میرسید، یه حس خود مفتخری و غرور بهتون دست میده و اعتماد بنفستون رو فوق العاده بالا میبره. احساس میکنی یه چیز جدید کشف کردی. احساس اختراع میکنی. البته اینم بگم بعضی اوقات این احساس کاذبه. 

قطعاً بعضی اوقات به این فکر کردین که ادیسون یا نیوتن چه ذهنی داشتن که چیزای زیادی رو کشف کردن. من که همیشه فکر میکنم که اونا خیلی نابغه بودن و فرابشر بودن. حالا فرض کنید نتیجه تحقیقات شما جواب بده و چند تا مقاله خوب بدید. چند سال بعد یا شایدم چند روز بعد، کسایی که مقالتون رو میخونن، میگن عجب آدم باهوش و نکته بینی بوده که اینارو نوشته و اینا به ذهنش رسیده. الان توهم زدم و یه حسِ اینچنینی دارم.

پ.ن. بعضی اوقات لذت بعد از حل یه مساله باعث توهم میشه.

پ.ن.2: یلدا رو بیخیالش، برای من که فرقی نمیکنه، مثل شبهای دیگه اس. همه شبها 2.5 یا 3 میخوابم و 7.5 یا 8 بیدار میشم. پس یلدا علناً بی معنیِ. من نمیدونم چرا الکی خودمون رو بخاطر یه شبی که مثل بقیه شبهاست اذیت میکنیم و اگه تنها باشیم افسرده میشیم. از تنهایی  لذت ببرین، مثل بقیه شبها!!

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۴ ، ۲۳:۲۳
دکتر اشتباهی

فرض کن یک میلیون میمون سهام خرید و فروش می کنند. آنها به شکلی احمقانه و البته تصادفی سهام می خرند و می فروشند. چه اتفاقی رخ می دهد؟ بعد از یک هفته، حدود نیمی از میمون ها سود می کنند و نیمی دیگر ضرر. آنهایی که سود کرده اند م توانند ادامه بدهند و آنهایی که ضرر کرده اند راهی خانه هایشان می شوند.

در هفته دوم، نیم از میمون ها کماکان موفق اند، در حالی که بقیه ضرر کرده اند و به خانه فرستاده شده اند. به همین ترتیب، بعد از ده هفته، حدود هزار میمون باقی می مانند، آنهایی که همیشه پولشان را خوب سرمایه گذاری کرده اند. بعد از بیست هفته فقط یک میمون باقی می ماند، کسی مه همیشه و بدون ناکامی، سهام درست را انتخاب کرده و الان میلیاردر است. اسم او ار مثلا، میمون موفق می گذاریم.

رسانه ها چه واکنشی نشان می دهند؟ به سمت این حیوان هجوم می آورند تا از «اصول موفقیت»  او خبردار شوند. نکاتی هم پیدا می کنند: شاید این میمون در مقایسه با بقیه موز بیشتری می خورد. شاید در گوشه ی دیگری از قفس می نشیند. یا شاید سرش را از بین شاخه ها مدام تکان می دهد یا موقعی که در حال تمیز شدن است، مکث های طولانی و متفکرانه ای دارد. حتما برای رسیدن به موفقیت روشی داشته، این طور نیست؟ وگرنه چطور می توانسته این قدر درخشان عمل کند؟ بیست هفته ی بسیار دقیق و حساب شده، آن هم از طرف یک میمون ساده؟ ناممکن است!!



پ.ن. امروز از سر کلاس خصوصی که برمیگشتم، تو سرویس کتاب که میخوندم به این رسیدم. نتیجه گیریش با خودتون. همون کتاب هنر شفاف اندیشیدنه.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۴ ، ۱۹:۵۹
دکتر اشتباهی