مواظبت
به تو قول دادم که مواظبت هستم و خواهم بود. ولی باید تو به من بگویی که چه شده. با من در ارتباط باشی. ولی آیا امکانش هست؟ نمیدانم. ما جداشدیم و اگر میخواهیم جدا شویم، باید ارتباطمان را کم کنیم.
اینجا هوا خوب است. هنوز سرد نشده است. خیلی خوشحالم که یکی را پیدا کرده ای و باهاش درد و دل کرده ای. این خیلی خوب است و یک گام خیلی بزرگ در ادامه مسیرمان است.
شک ندارم که زندگی خیلی خوبی در انتظار توست و خوشبختی نزدیک است. فقط باید بی محابا رفتار نکرد و خیلی سنجیده تر از کارهایی که ما کردیم، عمل کرد. ما خام بودیم و من بی تجربه.
در مورد فرصت ه امتحان هم باید بگویم که بعد از اون حرفهایی که بعد از خواستگاری خانم دکتر پیش اومد، من فهمیدم که با این کار با آبرو و غروره تو بازی خواهم کرد و به خودم اجازه این کار رو ندادم. ولی بعدا گفتم، نه، باید امتحانش کنم. حتما باید امتحانش کنم. ولی دست ه ما کوتاه و خرما بر نخیل.
با اوصاف اتفاقاتی که الان افتاده و خواستگار، فکر کنم الان دیگه امتحان کردنش مساوی با زمین خوردن قطعی اون هم با سر است. ولی تو ارزششو داری و من دارم با خودم کلنجار میرم. ولی چه کنم که تو عاشقم نبودی و نیستی و نخواهی بود.