خستگی موثر
امروز از صبح ساعت 8 دانشگاه بودمو تو اتاقم تا ساعت 6.5 عصر. درس میخوندمو خیلی خوب بود. محیط ساکت و آرومی بود. الان بشدت خسته ام و خیلی خوابم میاد، ولی خیلی کار دارم. فردا تدریس خصوصی دارمو باید مطلب آماده کنم براش. برادرجان هم یه سری کار ازم خواسته و باید انجامش بدم. ولی اصلاً حسش نیست. فکر کنم بخوابم شایدم یه فنجون قهوه بزنمو بشینم کارمو انجام بدم. این روزها بشدت خودمو مشغول به کارهای مختلف میکنم که به چیزه دیگه ای مثل تو و خاطرات شیرین و تلخمون فکر نکنم.
تو وبلاگت نوشتی که هیچ چیز درست نمینویسه. خب من که مینویسم تو نظر نمیدی که چی بنویسم.
پ.ن. اسم این وبلاگ رو تو انتخاب کردی، دکتر اشتباهی!! چرا اینجور انتخاب کردی؟ بنظرم منظورت این بوده که نباید دکترا میخوندم و باید میرفتم سربازی!! بعدش میرفتم دنبال کار!! مثل اکثر جمعیت جوان و حال حاضر کشور!!