شب زنده داری
چهارشنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۴، ۰۸:۱۸ ب.ظ
دیشب خوابه دختره خوبو دیدم. یه جایی بودم، نمیدونم کجا!! با هم بودیم خوش و خرم مثل فدیما. باقیشو یادم نمیاد، امروز از صبح سرم بشدت شلوغ بود و عصرم که رفتم سالن. فردا هم کارهای زیادی دارم و باید امشب کارامو آماده کنم. فکر کنم امشب از اون شبایی باشه که باید شب زنده داری کنم، مثل قدیما. ولی به قول نمیدونم کی (فکر کنم مولوی باشه):
کار نیکان در قیاس از خود مگیر گر چه باشد در نبشتن شیر شیر
این یکی شیر است اندر بادیه وان یکی شیر است اندر بادیه
این یکی شیر است کادم میخورد وان یکی شیر است که آدم میخورد.
۹۴/۰۸/۲۷