دکتر اشتباهی

داستان زندگی یه دانشجوی دکتری، بعد از جدایی از عشقش و بیان خاطرات و هر آنچه در ذهنش میگذره.

دکتر اشتباهی

داستان زندگی یه دانشجوی دکتری، بعد از جدایی از عشقش و بیان خاطرات و هر آنچه در ذهنش میگذره.

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

مطالب پربحث‌تر

پیوندهای روزانه

۳۶۵ مطلب با موضوع «روزانه ها» ثبت شده است

نمیدانم این جمعه چرا اینطور بود و اینطور شد.. همیشه غروب جمعه ها دلگیره... ولی این جمعه، نه تنها دلگیر نبود، بلکه لذتبخش هم بود. یاد اوقات خوشی که با هم داشتیم افتادم. خیلی لذتبخش بود... مرور خاطرات، از خیابون باغ ارم، سینما گرفته، تا جمشیدیه و پارک شهر و پارک ملت و باغ ایرانیان و سعدآباد و ....


یادآوری تمام این خاطرات، لذتبخش است و اگه با اونی که باهاش این خاطرات رو داشتی ولی بد نیستی باهاش، اون خاطراتو بازگو کنی، قشنگترین چیز دنیاست...


پ.ن.: باید بتونم این جمله «میشه برگردی» رو از دیالوگهام حذف کنم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۹۵ ، ۲۳:۱۲
دکتر اشتباهی

خیلی عصبانیم امشب.

از این کارهایی که مردم میکنن. بابا به خودتون رحم کنین. فکر کنین برا خودتون اتفاق افتاده.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۹۵ ، ۲۳:۵۳
دکتر اشتباهی

حاضرم قسم بخورم

 اگه تمام روز های هفته را قاطی کنید داخل یک ظرف بریزید 

و جابجا بچینید در هفته ،

 شاید شنبه و چهارشنبه را نشناسم 

ولی 

جمعه با این غروب لعنتیش را بدون شک می شناسم  !

غروب جمعه ذاتا دلگیر است

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۵ ، ۲۲:۰۳
دکتر اشتباهی

امروزم نسبت به دیروز پیشرفت داشتم و غروب رفتم زمین چمن دویدم و یکم ورزش کردم. دارم کم کم به روال عادی برمیگردم، امیدوارم خیلی دیر نشده باشه.


دل من هر روز

و هر شب

هوس روی تو دارد

چشم من 

هوس لبخند تو دارد

لبخندی نزدیک به خنده 

 دندانهایت

دلم تنگشان است.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۵ ، ۰۱:۲۴
دکتر اشتباهی
این چند مدت که نبودم، خونه بودم. اونجا برای اینکه حوصله ام سرنره، داداشم یه بازی بهم معرفی کرد و نصبش کردم و با هم بازی میکردیم.
اونجا ک بازی میکردیم، باعث شد بهش معتاد بشم و الان از وقتی اومدم همش سرم تو گوشی هست و دارم این بازی رو انجام میدم. به معنی واقعی کلمه معتادش شدم.
امروز کتابمو باز کردم گذاشتم جلوم، ولی همش گوشیم دستم بود.
 
باید یه حذفش کنم، ولی نمیتونم. بالاخره حذفش میکنم. یخورده که بگذره.

پ.ن.: آخر تو کجایی که نجاتم بدی، انگیزم بدی و دعوام کنی.
#دلتنگی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۲۳ تیر ۹۵ ، ۲۰:۵۵
دکتر اشتباهی


"بی سلام" آمدی...!

پس "بی خداحافظ" برو...!

"عشق بی آغاز"،

"بی پایان" بماند بهتر است...!

پ.ن.: از صبح تا حالا درحال تمیزکاری و جابجایی وسایل هستیم و بشدت خستم.

پ.ن. خاص: تو خیلی قوی هستی و باید بتونی و میتونی.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۹۵ ، ۰۱:۱۲
دکتر اشتباهی


شب قدر؛ شبی که باران فرو می‌ بارد، 

هر قطره‌ اش فرشته‌ ای است که بر این کویر خشک و تافته، 

در کام دانه ای، بوته ی خشکی و درخت سوخته‌ ای 

و جان عطشناک مزرعه‌ ای فرو می‌ افتد و رویش و خرمی 

و باغ و گل سرخ را نوید می‌دهد. 


چه جهل زشتی است در این شب قدر بودن 

و در زیر این باران ماندن و قطره‌ ای از آن بر پوست تن 

و پیشانی و لب و چشم خویش حس نکردن، 

خشک و غبار آلود زیستن و مردن ! 


(دکتر شریعتی، مجموعه آثار2 «خودسازی انقلابی» ص 251 تا 254



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ تیر ۹۵ ، ۰۴:۱۳
دکتر اشتباهی

فراموش کردن

همان جنگ کردن است

تنها تفاوت اش

این است که تنها چیزی که مقابلِ توست

خاطراتی ست که جانی بیش از جانِ آدم دارد....

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۵ ، ۲۲:۳۰
دکتر اشتباهی


منصور حلّاج را بردند تا بر دار کنند.یکی از یاران گریان و نالان پرسید عشق چیست؟

حلاج لبخندی زد و گفت:


"امروز بین و فردا بین و پسین فردا بین"


پس در آن روز حلّاج را بکشتند

و دیگر روزش بسوختند

و روز سوّم خاکسترش بر باد دادند ...


عشق یعنی این...



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۵ ، ۰۱:۱۶
دکتر اشتباهی


با عجله راه میرفتم

که محکم به چیزی خوردم

آدم بود !!!

منتظر بودم پرخاش کند

لبخندی زد و رفت

به گمانم

انسان بود...


پ.ن.: انسانم آرزوست. 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۹۵ ، ۰۰:۳۴
دکتر اشتباهی