این روزهایم بی هدف تر از همیشه می گذرد،
نه هدفی،
نه امیدی
نه برنامه ای
فقط و فقط می گذرد و
شبها موقع خواب، یا بهتر بگویم صبح ها،
عذاب وجدان کوچکی دارم
و تصمیم برای گذر از این مرحله
و فعالیت بیشتر
انجام کار
ولی هر روز مثل دیروز
واقعاً مهمانی حقیقی هستم و هیچکاری نمیکنم
از خودم عصبانیم.
خدا کند فرجی بشود و من به کارم برگردم و
کاری بکنم.