دکتر اشتباهی

داستان زندگی یه دانشجوی دکتری، بعد از جدایی از عشقش و بیان خاطرات و هر آنچه در ذهنش میگذره.

دکتر اشتباهی

داستان زندگی یه دانشجوی دکتری، بعد از جدایی از عشقش و بیان خاطرات و هر آنچه در ذهنش میگذره.

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

مطالب پربحث‌تر

پیوندهای روزانه

۳۶۵ مطلب با موضوع «روزانه ها» ثبت شده است

این آخر هفته نسبت به هفته های دیگه متفاوت بود. البته ساعت خواب و بیداری تغییری نکرد. ولی وقتی بیدار شدم، صبحانه خوردم و بعدش قرمه سبزی درست کردیم برا ناهار و نشستم کتاب خوندن. البته کتابهای درسی بودن.


بعد از ناهار و بعلت خواب زیاد و احساس عذاب وجدان، شروع به مطالعه کتاب «چرندیات پست مدرن» کردم. کتاب خوبیه، ولی برای کسایی که به فلسفه علم و علوم پایه علاقمنده


1۵تا

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۰:۴۲
دکتر اشتباهی


خواب

فریب بزرگی بود

نه تسکین پایدار نبودن هایت

نه رویای صادق بودن هایت

دروغ بود

دروغی شیرین

شب های بی تو

زود خوابیدیم که زودتر فردا شود

تمام عمرمان به همین فریب رفت ....



علی خانی

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۳:۳۱
دکتر اشتباهی


کدام را بنویسم!؟


 کدام را بسپارم!؟ 


دلی که از تو گرفته...


دلی که بی تو گرفته...!؟ 


اصغر معاذی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۳:۲۲
دکتر اشتباهی


من

تو را،فروختمت

به تمام خاطرات خوب!

من

تو را،بی نیاز شدم

به رسم تمام نبودن هایت!

من

تو را،

بی تو،

زندگی میکنم

این روزها 


عادل دانتیسم   

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۱:۰۳
دکتر اشتباهی

آخر هفته هم گذشت و یه هفته دیگه هم الکی و بیهوده از عمرمون گذشت. تو این هفته هر چی فکر میکنم هیچ کار مفیدی انجام ندادم. 

تنها کار مفیدی که کردم ناهار امروز بود که میرزا قاسمی بسیار خوشمزه ای درست کردم. جای همتون خالی.




پ.ن.: درحال تصمیم گیری برای برنامه ریزی بعلت عذاب وجدان بیهوده گذشتن عمر.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱ ۰۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۳:۳۶
دکتر اشتباهی

روز پدر مبارک باد.

پ.ن.: زبان از بیان خوبیهای تو قاصرِ، دوسِت دارم پدرم
۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۱:۰۳
دکتر اشتباهی

روزها

 پُر و خالی می شوند

مثل فنجان های چای

در کافه های بعد از ظهر

اما

هیچ اتفاق خاصی نمی افتد

اینکه مثلا

تو ناگهان

در آن سوی میز نشسته باشی .. !



رسول یونان  



پ.ن.:با یاد نسکافه خوردن در هوای بارانی در باغ ایرانیان...
۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۰:۱۴
دکتر اشتباهی

هر چی آرزوی خوبِ مالِ تو...





۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۵ ، ۲۲:۰۲
دکتر اشتباهی

غمگین و پشیمان...

عاشق و دلتنگ...

کم نشدن از شور عشق...

سرگردانی و نومیدی از آینده...

تپش قلب...

یه شب، شب نشینی با عشق...

قول دادن از نشکستن دل...

آرام شدن دل...

صبح شدن و بیداری از خواب...

فکر کردن به اتفاقات دیشب...

به نتیجه نرسیدن...

باز تکرار روزهای قبل و رویاپردازی های شبانه...


پ.ن.: هر چی سعی در جمله سازی با این کلمات رو داشتم، موفق نبودم.

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۵ ، ۰۱:۴۱
دکتر اشتباهی

امروز کلا هوا بارونی بود و خیلی دلنشین و لذتبخش برای خیلیها. منم که دلم گرفته بود و با قدم زدن زیر بارون سعی در آروم کردن خودم داشتم. هیییی روزگار یادش بخیر. بارون که میبارید و هوا که عالی میشد، بهش زنگ میزدمو با هم میحرفیدیم و انگار با هم داریم زیر بارون قدم میزدیم و گرمای صمیمیت و عشقی که بینمون بود باعث میشد سرما رو حس نکنیم.

 امروز عصر هم سردم نشد، ولی علتش غرق شدن در تفکراتم بود، اصلاً حواسم به خیس شدنم و اینکه همه داشتن نگام میکردن و بهم میخندیدن و میگفتن این بارون ندیدس نبود. حسابی خیس شدم و وقتی اومدم اتاق تازه متوجه شدم ولی خیس شدن با بارون رو خیلی دوست دارم و از چتر متنفرم.


پ.ن.: مدت خیلی زیادی میشه، بیشتر از 2 یا سه سال، به حرف مردم اهمیت نمیدم و برای خودم زندگی میکنم. 

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۹۵ ، ۲۱:۲۱
دکتر اشتباهی