سرماخوردگی و خستگی کلاسها و کار پژوهشی
برایم دیگر وقت خالی باقی نمی گذارد.
از ساعت ۷.۵ صبح تا ساعت ۱۰الی ۱۱ دانشکدهام
بعدش هم که خوابگاه میرم
از فرط خستگی فقط میخوابم.
سرماخوردگی و خستگی کلاسها و کار پژوهشی
برایم دیگر وقت خالی باقی نمی گذارد.
از ساعت ۷.۵ صبح تا ساعت ۱۰الی ۱۱ دانشکدهام
بعدش هم که خوابگاه میرم
از فرط خستگی فقط میخوابم.
وقتی یه تار موی سفید توی موهات میبینی
احساس خیلی عجیبی سراسر وجودت رو فرا میگیره
حتی اگه فقط همون یه دونه باشه
این فکر هم همش آزارت میده
که داری به سالهای آخر عمرت نزدیک و نزدیک تر میشی
و هنوز آیندهات نامشخصه
هیچی نداری برای آینده
جوونیت رو تلف کردی
و هزار جور فکر دیگه
امیدوارم هیچوقت تار موی سفید رو نبینید توی موهاتون
من ترک عشق شاهد و ساغر نمیکنم
صد بار توبه کردم و دیگر نمیکنم
باغ بهشت و سایه طوبی و قصر و حور
با خاک کوی دوست برابر نمیکنم
تلقین و درس اهل نظر یک اشارت است
گفتم کنایتی و مکرر نمیکنم
هرگز نمیشود ز سر خود خبر مرا
تا در میان میکده سر بر نمیکنم
ناصح به طعن گفت که رو ترک عشق کن
محتاج جنگ نیست برادر نمیکنم
این تقویم تمام که با شاهدان شهر
ناز و کرشمه بر سر منبر نمیکنم
حافظ جناب پیر مغان جای دولت است
من ترک خاک بوسی این در نمیکنم
و باز دانشگاه به روزهای عادی خودش برگشت و من هم به کارهای همیشگی
یعنی علاوه بر انجام کارهای خودم
کلاسهای دانشگاه هم اضافه شد.
و اما یکشنبههای شلوغ
پر از وقتِ پر
بدون یک دقیقه استراحت
از ۸ صبح تا ۷ شب
هر روز یه قانون،
هر روز یه مصوبه
هر رزو یه برنامه
بگید ما با کدوم سلز شما برقصیم
اینه وضعیت این روزهای من و خیلیهای دیگه توی این دانشگاه
اینقدر الان عصبانی هستم که دلم میخواد یکی از مسؤلای دانشگاه رو ببینم و
باهاش اساسی دعوا کنم. خدا کنه هیچکدومشون رو نتونم ببینم.
انقدر عصبانی هستم، که نبضم رو از تو چشمام احساس می کنم.
آغاز سال تحصیلی جدید هر سال همراه با
خداحافظی با سال تحصیلی گذشته است
البته که بدیهی است
ولی خداحافظی با سال گذشته، یعنی خداحافظی با
دو ستانی که چند سال با هم بودید و
الان فارغ التحصیل شدند.
این خداحافظی خیلی سخته.
امروز از خیابون داشتم رد میشدم
دیدم تابلو زده «ثبت احوال»
یه لحظه فکر کردم که برم داخل بگم:
آقا مگه اینجا ثبت احوال نیست،
حال این روزهای من رو ثبت کنید.
دل تنگم شدید،
خیلی وقته هیچ خبری ازش ندارم،
آینده بسیار مبهمه و اصلا فکر کردن راجبش بیهوده است،
مساله گیر کرده،
و
وضعیت اقتصادی که افتضاحه، اونو که همه خبر دارن.
کاش میشد این کارها رو کرد.