دکتر اشتباهی

داستان زندگی یه دانشجوی دکتری، بعد از جدایی از عشقش و بیان خاطرات و هر آنچه در ذهنش میگذره.

دکتر اشتباهی

داستان زندگی یه دانشجوی دکتری، بعد از جدایی از عشقش و بیان خاطرات و هر آنچه در ذهنش میگذره.

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

مطالب پربحث‌تر

پیوندهای روزانه

۱۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عصبانیت» ثبت شده است

نمیدونم علتش چی بود که قبلنا عاشق تعطیلی بودم و اول سال روزهای تعطیل سال رو میشمردم تا ببینم چند روز تعطیلی داریم توی سال جدید. مطمئنم خیلی ها از این کارا میکردن. 

جدیدنا از تعطیلی متنفرم، دوست دارم تعطیلی اصلاً نداشته باشم. امروز که تعطیل بودم و خوابگاه بودم، یه روز کاملا مزخرف و بی معنی ای داشتم و حوصله هیچ کاری رو نداشتم. بدم میاد از روزای تعطیل، آدم خودش رو مقید به انجام کاری نمیکنه و وقتش رو الکی تلف میکنه تا روزش شب بشه و فردا دوباره کارش رو شروع کنه. ولی این دولت که تعطیلیا رو کمتر کرده (دیگه بین تعطیلیا رو تعطیل نمیکنه)، خیلی خوبه. 

بی حوصله ام و حوصله هیچی ندارم. نه نت، نه خواب، نه بازی!! البته همه ی اینها بهانه دل هست و در اصل بهانه برای چیزه دیگه ایه، که همون دختره خوبه. ولی باید باور کنه که دختره خوب رفته دیگه!!

۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۴ ، ۲۱:۰۷
دکتر اشتباهی

به نظرم عشق همون میوه ممنوعه ای است که آدم اون رو خورد و از بهشت رونده شد. برای خودم هم دلایلی دارم. یکیشون اینه که عشق با عقل و منطق سازگار نیست. جایی که عشق باشه، احساسات هست و در نتیجه عقل کاری نمیتونه انجام بده. آدم عاشق مجنون می شه و کارهایی میکنه که خارج از عقل و شعور انسانی است. بعضی اوقات هم به آدم جسارت و شهامت انجام کاری رو میده، که در حالت عادی اگه کسی رو ببینی که اون کار رو میکنه، پیش خودت میگی«ساقیش کی بوده»!! 

من و دختره خوب هم ناخودآگاه در مسیر سرنوشت هم قرار گرفتیم و بعد از اون تو هر مسیری که میرفتم، آخرش به اون ختم میشد. منم اصلاً قصد ازدواج نداشتم و حتی یه بار یادم میاد که وقتی بهش گفتم که تا 30 سالگی ازدواج نمیکنم، دعوام کرد. به هر حال اگه قرار بر این بوده، یعنی اگه تو سرنوشتمون نوشته شده که ما با در انتها با هم زندگی نمیکنیم، پس چرا ما رو سر را هم قرار داده؟؟ من در کار خدا شکی نمیکنم. بدون شک خیری توش بوده. ولی من با عقل ناقص و محدودم از پی بردن به خیر این موضوع عاجز هستم و به همین خاطر ناراحتم. شاید علتش ایمان ضعیف باشه. ولی به هر حال همه افراد ناراحت میشن و ناراحتیشون هم از عملی که اتفاق افتاده. ولی اگه از خیر و صلاح کار پیش اومده آگاه باشن، هیچوقت ناراحت نمیشن. تو جامعه آماری که من در طول عمرم دیدم، تا بحال هیشکی رو ندیدم که ناراحت و عصبانی نشه از یه کاری که اون دلش میخواسته یه جور دیگه پیش بره.

بهر حال ندانستن باعث ناراحتی و عصبانیت میشه و هیچکس عقل کل نیست. پس ناراحتی و عصبانیت جزئی از زندگی هست و فقط باید یاد گرفت که چطور با اون کنار اومد یا حلش کرد. امیدوارم به این موضوع پی ببرم. البته ناگفته نماند که برای هر ناراحتی راه مجزا و مستقل نسبت به ناراحتی دیگه وجود داره. هنر کشف راه حل فایق آمدن بر ناراحتی های مختلف است که از هیچ انسانی برنمی آید و کاملاً قابل اثبات است.

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۹۴ ، ۲۳:۳۴
دکتر اشتباهی
مردم ایران خیلی بی اعصاب هستند و بیشتر اوقات عصبانی هستند. اینو میشه با رانندگی توی خیابونا یا توی مترو یا توی اتوبوس خط واحدی که توی ترافیک گیر کرده فهمید. ولی من از یه راه دیگه هم به این نتیجه رسیدم: هر مطلبی که من میذارم و توی عنوان مطلب کلمه عصبانیت ظاهر میشه، میزان بازدید از اون مطلب بصورت باورنکردنی زیاد میشه. فکر کنم اگه گوگل کلماتی که بیشترین سرچ در ایران داره رو بگه، حتماً عصبانیت جزوشون هست. یه نکته جالب دیگه هم اینه که توی اینترنت دنبال مطلبی برای بروز عصبایتشون یا آروم شدنشون میگردن.
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۹۴ ، ۲۰:۳۰
دکتر اشتباهی

همین الان از دانشکده برگشتمواز خستگی حال ندارم. طبق عادت هر روزم، به گلدون هام سر زدمو بطریو آب کردم که بهشون آب بدم، در کمال ناباوری دیدم یکیشون که خیلی دوسش داشتمو همیشه بهش محبت میکردمو باهاش میحرفیدم و یه جورایی جای ه دختره خوب رو پر کرده بود، شکسته و پژمرده افتاده بود پایین، انگار آوار رو سرم خراب شده. تو تقدیر من این نوشته که به هر چی دل ببندم، آخرش ایجور بشه. هیچی الان دیگه هر کاری از دستم برمیومد براش کردم. خداکنه طوریش نشه، آخه تازه گل داده بود و هر کسی که میدیدش میگفت یه شاخه هم به من بده تا منم ازش داشته باشم.

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۹۴ ، ۲۳:۳۰
دکتر اشتباهی

دختر خوب کسی هست که به پسره خوب احوالشو بگه و بگه حالش خوبه یا بد. نه اینکه بذاره حسابی مریض بشه و کارش به بیمارستان بکشه و بعدش که حالش بهتر شد بیاد بهش بگه که: آره، مریض بودم و حالا خوبم. پسره خوب و دختر ه خوب بودن دوطرفه است و باید هر دو طرف رعایت کنن. از این گذشته پسره خوب قول داده از دختره خوب مواظبت کنه، حالا اون چرا اینکارارو میکنه و اونو از اتفاقات سختی که براش میافته مطلع نمیکنه، من که نمیدونم.

ولی باید دختر خوب بیشتر به درسهاش توجه کنه و معدلشو پایین نیاره.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ آبان ۹۴ ، ۰۰:۳۱
دکتر اشتباهی

تازه از امتحان برگشتم و رسیدم خوابگاه و با شور و شوق ه زیادی اومدم نت و وبلاگ چک کنم... با چک کردن وبلاگت حالم حسابی گرفته شد. این چه حرفیه که راجبه خودت میزنی. من پاکی و پاک بودن رو از تو یادگرفتم. من خیلی چیزها از تو یاد گرفتم. راست میگی، تو خیلی نامردی، میخوای خودتو تو ذهنم خراب کنی. ولی کورخوندی، تمام خوبیهات تو ذهنم هک شده و به این راحتیا نمیتونی خرابشون کنی. درسته عاشقم نبودی ولی خیلی باهام خوب بودی. اصلاً من بارها بهت گفتم که من بخاطره مهربونیات و این رفتارهای خوبت هست که عاشقت شدم. یادته یه بار، قبل از اینکه عاشقت بشم، گفتم آرزو میکنم همسره آیندم 10 درصد از خوبیای تو رو داشته باشه. این خوبیات چیزیه که تو قلبه من هک شده و با تجزیه شدن قلبم از بین میرن. 

خب اگه اینجوریاست منم میتونم خیلی چیزا بگم که تو رو از خودم متنفر کنم. ولی نمیگم و نمیخام هم که بگم. 

در ارتباط با خوابت هم باید بگم اون چیزیه که تو تو ذهنت راجبه الان داری تصور میکنی، مثل ه اون تصوراتی که قبلاً داشتی و هی خوابشونو میدیدی و کاملاً اشتباه بود.

هر چی صلاح باشه پیش میاد و خدا خودش همه چیزو درست میکنه.


۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۹۴ ، ۱۷:۵۹
دکتر اشتباهی