بعلت سرعت پایین اینترنت و پیش بینی کم شدن بیشتر سرعت، پیشاپیش سال نو را به همه دوستان عزیز و خوبم تبریک میگم و امیدوارم سالی پر از شادی و موفقیت و خوشبختی داشته باشید.
پ.ن.: اداره پیشواز رفتن
بعلت سرعت پایین اینترنت و پیش بینی کم شدن بیشتر سرعت، پیشاپیش سال نو را به همه دوستان عزیز و خوبم تبریک میگم و امیدوارم سالی پر از شادی و موفقیت و خوشبختی داشته باشید.
پ.ن.: اداره پیشواز رفتن
چهارشنبه سوری هم به خوبی و خوشی گذشت. البته من بیشتر گرفتار خونه تکونی بودم و آخر شبی فقط از رو آتیش پریدم.
تا الان که بیکار نشدم ولی الان که بیکار شدم، همش دختره خوب تو ذهنمه و هی فکر میکنم که الان چیکار میکنه. خیلی وقته ازش خبری ندارم و دلم بشدت براش تنگ شده.
این روزها به شدت درگیر خونه تکونی هستم و نمیدونم این همه کثیفی از کجا اومده. مخصوصا شیشه ها.
پ.ن.: اگه کسی رو خواستین نفرین کنین، نفرین خونه تکونی کنین. :دی
اولین روز خونه تکونی رو پشت سر گذاشتم، البته برای مامان بزرگم بود. برای خودمون هنوز شروع نکردیم.
پ.ن:خستگی خونه تکونی باعث خواب زود میشه. ;-)
فردا بالاخره روزشمار به پایان میرسه و من عازم خونه میشم. شاید کمتر پست بذارم. ولی سعی میکنم بذارم.
به امید دیدار مداوم دوباره
پ.ن.: پیشاپیش سال نو خوبی را براتون آرزو میکنم.
یادمه وقتی کارشناسی بودم خیلی پر انرژی بودم و اینقدر مسخره بازی و کارای مختلف می کردیم و هر روز حداقل یه سوژه داشتیم.
ولی حالا نداریم، یا اینکه خیلی کم داریم . شاید جبر مقطع و پرستیژ حکم کنه که اینطور خشک وبی روح باشم.
امیدوارم روزی نیاد که با دوستام هم ایجوری بشم.
امروز نمیدونم چی باعث شد یه حس خوب بهم دست بده، خیلی حس خوبی بود ولی الان یادم نمیاد.
آخر سال هست و یه انرژی مضاعف داشتم و با دوستم شروع به آشپزی کردیم و الان دیگه کلم پلو شیرازی رو دم دادیم. بنظر خودم که باید خوشمزه شده باشه. فعلا عکسی ندارم ازش. حتما یه عکسی میگیرم ازش، اگه خوشمزگیش اجازه بوده.
ثانیه شمار، لحظه شمار یا هر چیزی که اسمش رو بذارید، برای بازگشت غرورآفرین به ولایت (:دی) بکار افتاد. به زودی رخت برمیبندم و عازم شهر کوچک خودم میشم و از آلودگی و سر و صدا و هر چی عامل استرس زاست دور میشم. در عوضش به خونه تکونی (:دی) نزدیکتر میشم .