تو که بلد نیستی،
تو که فوتبال بلد نیستی،
تو که روپایی زدن با توپ بلد نیستی،
دل رو بردار ندار
و باهاش روپایی نزن،
دله، بلد نباشی باهاش چیکار کنی،
تیره و تار میشه و
دیگه هم خوب نمیشه.
تو که بلد نیستی،
تو که فوتبال بلد نیستی،
تو که روپایی زدن با توپ بلد نیستی،
دل رو بردار ندار
و باهاش روپایی نزن،
دله، بلد نباشی باهاش چیکار کنی،
تیره و تار میشه و
دیگه هم خوب نمیشه.
شاید "نبودن"
"بودن" در غیابِ تو باشد
شاید ندیدنِ عبورت باشد
که چونان شاخه گلی کبود
نورِ ظهرگاهان را در هم شِکنی.
شاید "نبودن"
ندیدنِ تو باشد
که از میان سنگ ها بُگذری
از میان غبار و مِه
شاید ندیدنِ فانوسی باشد
که دستان تو بلندش کرده است
آه که شاید "نبودن"
ندیدنِ تو در "آغاز" باشد
و در"پایان"،
شاید "نیامدن ات" باشد
شاید "نرفتن ات"
پابلو نرودا
آدمها چو روند از دیدهها
روند از یادها
امروز تولدم بود، بدون حتی یک تبریک تولدی.
ولی در دلم تولدی برپا بود
و انگار تو برایم کیک تولد پخته بودی.
آشوب و آتشی بود در درونم.
چه زود از یادها میرویم.
آدمی است دیگر، فانی است.
یاد او نیز فانیتر است.
پ.ن.: تنها تبریک تولدم، امروز صبح توسط کسی که همیشه بهم پیام میده، «همراه اول»!! تعجب میکنم که با این همه بیمهری که من نسبت بهش میکنم و جواب هیچکدوم از پیامکهاش رو نمیدم، بازم بهم پیام میده و تولدم رو تبریک میگه. خیلی بامرام و مهربونه!!! تو دلش هیچی نیست و ازت هیچی به دل نمیگیره و فراموشت نمیکنه.
آیا رفته ای؟
آیا واقعا رفته ای؟
هنوز هستی در خیالم
هنوز هستی در قلبم
هنوز یادت هست در ذهنم
هنوز دلم بارگه توست
ولی، ولی ...
آیا رفته ای؟
اگر رفته ای، پس چرا از ذهنم نمی روی
چرا دلت تنگ میشود برایم،
چرا ؟
چرا؟
.
.
.
و صد سؤال دیگر از تو دارم...
نمی شود دوستت نداشت
لجم هم که بگیرد از دستت
نهایتش این است که
دفترچه ی خاطراتم
پر از فحش های عاشقانه می شود
مهدیه لطیفی
برای داشتنت
باید خرافاتی بود
باید به معجزه اعتقاد داشت...
در دنیا
دو نابینا هست.
یکی تو,
که عاشق شدنم را نمی بینی.
یکی من,
که به جز تو کسی را نمی بینم!
جوزف لنون
نابیناهای عاشق
اثر مک لوگین
پیشنهاد می کنم به همه کافه دارها که:
روی دیوار کافه ها بنویسید :
اگر روزی دو نفره آمدید
از آن به بعد
از پذیرفتن هر کدامتان
با فرد دیگری
یا تنها
معذوریم...
هیچ جای این شهر
از یادت در امان نیستم
حتی به کوچه علی چپ
که می روم....
رضا محبی راد
هیچ کس به عشق معتقد نیست
همه میگویند
"فراموش میکنی"
من ...
لبخند تلخی میزنم
نگاهم را بر میگردانم !
بعضی ها فراموش نمیشوند
بعضی عشق ها خود ِحقیقتاند
حیف،
نمیفهمند !
#هومن_داوودی