دکتر اشتباهی

داستان زندگی یه دانشجوی دکتری، بعد از جدایی از عشقش و بیان خاطرات و هر آنچه در ذهنش میگذره.

دکتر اشتباهی

داستان زندگی یه دانشجوی دکتری، بعد از جدایی از عشقش و بیان خاطرات و هر آنچه در ذهنش میگذره.

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

مطالب پربحث‌تر

پیوندهای روزانه

۲۵۶ مطلب با موضوع «دکترانه» ثبت شده است

عجب دنیاییست!
در کله پزی ها هم زبان از مغز گرانتر است!
درست مثل جامعه که چرب زبانها از عاقلان ارزشمندترند!

                                                                                           احمد شاملو
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۴ ، ۲۰:۰۴
دکتر اشتباهی

پولونیوس: صدای پایش را می شنوم؛ خداوندگار من، از اینجا برویم. (شاه و پولونیوس بیرون می روند.) (هملت وارد می شود) هملت: بودن یا نبودن، حرف در همین است، آیا بزرگواری آدمی بیشتر در این است که زخم فلاخن و تیربختِ ستم پیشه را تاب آورد، یا آن که در برابر دریایی فتنه و آشوب سلاح بر گیرد و با ایستادگی خویش بدان همه پایان دهد؟ مردن، خفتن؛ نه بیش؛ و پنداری که ما با خواب به دردهای قلب و هزاران آسیب طبیعی که نصیب تن آدمی است پایان می دهیم؛ چنین فرجامی سخت خواستنی است... به راستی، چه کسی به تازیانه ها و خواری های زمانه و بیداد ستمگران و اهانت مردم خودبین و دلهره ی عشق خوار داشته و دیر جنبی قانون و گستاخی دیوانیان و پاسخ ردی که شایستگان شکیبا از فرومایگان می شنوند تن می داد و حال آنکه می توانست خود را با خنجری برهنه آسوده سازد؟ چه کسی زیر چنین باری می رفت و عرق ریزان از زندگی توان فرسا ناله می کرد. مگر بدان رو که هراس چیزی پس از مرگ، این سرزمین ناشناخته که هیچ مسافری دوباره از مرز آن باز نیامده است، اراده را سرگشته می دارد و موجب می شود تا بدبختی هایی را که بدان دچاریم تحمل کنیم و به سوی دیگر بلاها که چیزی از چگونگی شان نمی دانیم نگریزیم.

شکسپیر

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۴ ، ۰۲:۴۷
دکتر اشتباهی
اگه بتونیم بین حقیقت و غیرحقیقت و راست و دروغ تفاوت قایل بشیم، میتونیم ادعا کنیم که در مسیر درستی درحال حرکت هستیم. ولی کار بسیا سختیه و کمتر کسی پیدا میشه که بتونه این تفاوت رو درک کنه. رنه دکارت هم تو این زمینه همین حرف رو میزنه:
«برای اینکه بتوانم در مسیر زندگانی با اطمینان خاطر گام بردارم و عمل کنم، میل فوق العاده ای دارم که بدانم چگونه می توان بین حقیقت و غیر حقیقت، راست و دروغ و درستی و نادرستی تفاوت قایل شد.»
۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۱ بهمن ۹۴ ، ۲۳:۰۸
دکتر اشتباهی

درباب واقعیت و حقیقت مارکوس اورلیوس میگه:

آنچه می شنویم یک نظر است نه یک واقعیت، آنچه می بینیم منظره ای است نه یک حقیقت.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱ ۰۱ بهمن ۹۴ ، ۰۱:۲۸
دکتر اشتباهی

 چند صباحی است که بیخوابی به سرم زده است و تا 4 بیدارم و بعدش 8 دانشکده ام. احساس کم خوابی و کسلی هم نمی کنم. فکر کنم دارم  به جیزی بسیار والا نزدیک می شوم.

۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۹۴ ، ۰۳:۴۱
دکتر اشتباهی

ژان پل سارتر در باب امیدواری و جهالت میگه:

«بی دانش، نه می توان امیدوار بود نه ناامید.»


پ.ن.: اگه ادعا داری که جهالت نداری، تکلیف خودتو مشخص کن؟

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۷ دی ۹۴ ، ۲۱:۴۹
دکتر اشتباهی

فردریش نیچه درباب جبر می فرماید:

بسیاری چه دیر می‌میرند و اندکی چه زود! اما «بهنگام بمیر!» آموزه‌ای است هنوز با طنینی ناآشنا.
بهنگام بمیر! زرتشت چنین می آموزانَد.
به راستی آنکه به‌هنگام نمی زید، چه گونه به‌هنگام تواند مُرد؟


۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۴ ، ۲۱:۵۴
دکتر اشتباهی

پیشاپیش لغو تحریمها رو به تمام ایرانیا تبریک میگم. انشالله که هیچوقت از محبت کردن به کسی تحریم نشویم و خودمون هم تحریم عشقی نشیم که نتونیم عشقمون رو بروز بدیم.



پ.ن.: به امید برداشته شدن تمام تحریمهای زندگی، مخصوصاً عشق...

۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۴ ، ۲۰:۵۸
دکتر اشتباهی

+ چقدر خوبه که بعضی مواقع خودت رو از قید و بند عرف و شرع و همه چی آزاد کنی و هر کار دلت بخواد بکنی. آزاد و رها باشی و هر جا دلت خواست پرواز کنی.

+ کسی که عاشق واقعی باشه، خودش رو بی قید و شرط در اختیار عشقش قرار میده و از اینکه خودشو در اختیار اون قرار داده هیچ هراسی نداره و نهایت لذت رو میبره. اصلاً یه روایتی داریم از دکتر: بنده‌ی در بند عشق، بنده بی قید و شرط معشوق است. 


این کارها کار دل است و هر کاری که از دل برآید خوش است و بر دل نشیند.


ارتباط دادن دو مثبت بالا با خودتون!!

۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۱ ۲۴ دی ۹۴ ، ۱۸:۰۰
دکتر اشتباهی

دیشب تا دیروقت، یعنی 11.5 دانشکده بودم و داشتم یه کاری انجام می دادم. اونقدر مشغول انجام کارم بودم که متوجه گذر زمان نشدم و تا به خودم اومدم دیدم ساعت 11.5 شده. برگشتم خوابگاه و تا رسیدم از فرط خستگی خوابم برد. امروز صبح هم پاشدم و ادامه کارمو انجام دادم و تا 1 تمومش کردم.

علت این که بتاخیر افتاد مطلب گذاشتنم، خستگی بود.

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۴ ، ۱۵:۱۸
دکتر اشتباهی