دکتر اشتباهی

داستان زندگی یه دانشجوی دکتری، بعد از جدایی از عشقش و بیان خاطرات و هر آنچه در ذهنش میگذره.

دکتر اشتباهی

داستان زندگی یه دانشجوی دکتری، بعد از جدایی از عشقش و بیان خاطرات و هر آنچه در ذهنش میگذره.

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

مطالب پربحث‌تر

پیوندهای روزانه

۲۵۲ مطلب با موضوع «عاشقانه ها» ثبت شده است

بدونِ شک طهران بهترین شهر دنیا میشود....

خرداد هم بهترینِ فصل ها..!

حال وهوایش هم دو نفره ..

ترافیک و چراغ قرمزهایش هم عجیب به دل مینشیند....!

هوا را آلوده اعلام کنند یا نه برایم مهم نیست..

اکسیژن به من نمی‌رسد وقتی که تو کنارم نیستی...


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ خرداد ۹۵ ، ۰۱:۱۳
دکتر اشتباهی

شهامت می‌خواهد! 

دوست داشتن کسی که 

هیچ وقت 

هیچ زمان 

سهم تو نخواهد شد... 


 ویسلاوا شیمبورسکا



پ.ن.: هنوز هم دوستت دارم و دلم برات تنگ میشه.
۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۹۵ ، ۲۳:۱۰
دکتر اشتباهی

برای هر دردی دو درمان است:

سکوت و زمان...

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۹۵ ، ۲۳:۲۵
دکتر اشتباهی


تو را سراییدن چه سود ؟ 

وقتی دستانت سهم دیگریست !

باید جمع کنم بساط عاشقی را ...!


۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ خرداد ۹۵ ، ۰۰:۲۷
دکتر اشتباهی

توی اتوبوس دختر و پسری کنار هم نشسته بودن و حرف میزدن. پنجره باز بود

 و باد مزاحم میپیچید لای موهای دختر و میریختش تو صورتش.

پسر هر چندلحظه یکبار با دستاش موهای دختر رو از روی صورت دختر کنار میزد تا صورتش رو ببینه!

چقدر بادِ مزاحم شاعر بود و چقدر پسر نمیدونست هر بار که موهارو کنار میزنه یک رج شعر میبافه!

دروغ چرا، گاهی دلخوشیا چقدر کوچیک میشن و حسرتا چقدر بزرگ!

جواد داوری 


پ.ن.: یاد خاطره خط خیابون ولی عصر و کاخ سعدآباد افتادم.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۵ ، ۲۳:۴۱
دکتر اشتباهی


حالا که رفته ای

از من نخواه دوستت نداشته باشم

تو با رفتن فقط

به این رابطه پایان دادی

برای از بین بُردنِ احساسم

تو باید مرا میکشتی!


۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۵ ، ۰۲:۲۷
دکتر اشتباهی

آیا رفته ای؟

آیا واقعا رفته ای؟

هنوز هستی در خیالم

هنوز هستی در قلبم

هنوز یادت هست در ذهنم

هنوز دلم بارگه توست

ولی، ولی ...

آیا رفته ای؟

اگر رفته ای، پس چرا از ذهنم نمی روی

چرا دلت تنگ می‌شود برایم،

چرا ؟

چرا؟

.

.

.

و صد سؤال دیگر از تو دارم...

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۲:۲۶
دکتر اشتباهی



قرار نیست ... "من" 

بنویسم و" تو "بخوانی... !

حتی قرار نیست بفهمی که " من "

به خاطر" تو" نوشته ام... !

فقط قرار است دلم آرام 

بگیرد ... که نمی گیرد ...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۲:۳۰
دکتر اشتباهی


خاطره اولین روز با هم بودن در 17 تیرماه در شیراز، 

نه اینکه با هم بودن،

 با هم یکی بودن و شدن و با هم درآمیختن.iop

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۱:۱۱
دکتر اشتباهی


یک لحظه باد 

روسری اش را کنار زد 

از آن به بعد بود 

که شاعر زیاد شد ..!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۱:۰۵
دکتر اشتباهی