دکتر اشتباهی

داستان زندگی یه دانشجوی دکتری، بعد از جدایی از عشقش و بیان خاطرات و هر آنچه در ذهنش میگذره.

دکتر اشتباهی

داستان زندگی یه دانشجوی دکتری، بعد از جدایی از عشقش و بیان خاطرات و هر آنچه در ذهنش میگذره.

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

مطالب پربحث‌تر

پیوندهای روزانه

امروز روز خیلی خاصی بود، 

۹۵/۵/۵،

روزی پر از پنج،

پر از قلب،

پر از عشق،

از همه مهمتر،

تولد تو هم هست.

تولدت مبارک...

پ.ن.:

  ۱۳۹۵/۵/۵

♡/♡/♡۱۳۹


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۵ ، ۲۳:۴۵
دکتر اشتباهی

اگر میخواهى

رنگین کمان را ببینی

باید یاد بگیری

باران را دوست داشته باشی.


پ.ن.: بنظر من پیشنیاز عشقم بهت، مهربونیای توه.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۵ ، ۲۳:۴۲
دکتر اشتباهی


یک عمر گذشت و عاقبت فهمیدیم

از دل نرود هر آنکه از دیده رود!



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۵ ، ۲۰:۰۱
دکتر اشتباهی


بخار چای داغ                

هر روز و هر دم

یادت را تکرار می کند،

خاطرت را بیاد می آورد،


هرگز نمیتوانم فراموشت کنم.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۵ ، ۰۲:۰۶
دکتر اشتباهی

نمیدانم این جمعه چرا اینطور بود و اینطور شد.. همیشه غروب جمعه ها دلگیره... ولی این جمعه، نه تنها دلگیر نبود، بلکه لذتبخش هم بود. یاد اوقات خوشی که با هم داشتیم افتادم. خیلی لذتبخش بود... مرور خاطرات، از خیابون باغ ارم، سینما گرفته، تا جمشیدیه و پارک شهر و پارک ملت و باغ ایرانیان و سعدآباد و ....


یادآوری تمام این خاطرات، لذتبخش است و اگه با اونی که باهاش این خاطرات رو داشتی ولی بد نیستی باهاش، اون خاطراتو بازگو کنی، قشنگترین چیز دنیاست...


پ.ن.: باید بتونم این جمله «میشه برگردی» رو از دیالوگهام حذف کنم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۹۵ ، ۲۳:۱۲
دکتر اشتباهی

می گفت عشق مثل یک بیماری میمونه که تو هر آدمی یک جور بروز میکنه،

یکی بدبین میشه،

یکی مهربون میشه، 

یکی غمگین میشه، 

یه سری هم از ترس واگیردار بودن رها می کنن میرن!


من تنها حسی که دارم دلتنگیه،

ولی یه سوال مثل خوره افتاده تو سرم،

اگه دیگه دلتنگ کسی نشم چی؟

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۵ ، ۲۱:۳۷
دکتر اشتباهی


یاران ره عشق منزل ندارد                             این بحر مواج  ساحل ندارد

  بذر غم عشق در مزرع  دل                       جز درد و محنت  حاصل ندارد


عشق است کاری مشکل که عالم                کاری بدینسان مشکل ندارد

باری که حملش ناید زگردون                     جز  ما  ضعیفان حامل ندار 


چون ما نباشیم مجنون که لیلی               غیر از دل ما  محمل  ندارد  

  چون ما نگردیم پروانه کانشمع                     جز مجلس ما  محفل ندارد


مقتول عشق است خود قاتل خویش             این   کشته در حشر قاتل  ندارد

هر کس  نبندد  بر دلبری  دل           یا  آدمی  نیست  یا دل  ندارد

با چشم حق بین نقش جهان بین                 این نقش حق است باطل ندارد

جان صغیر است بینای جانان

از دیده یی   کان حایل  ندارد


صغیری اصفهانی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۵ ، ۲۳:۰۱
دکتر اشتباهی

کاش کسی دستان ذهنم را بگیرد و با خودش ببرد...

جایی که هیچ خاطره ای...

شبم را خراب نکند...


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۹۵ ، ۲۳:۲۰
دکتر اشتباهی

 شهر؟

- تهران، تو چی نوشتی؟

+ تبریز 

- ده امتیاز بده

+ از دوست داشتنی‌ها؟


- تو !

+ ... پنج بده!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۹۵ ، ۰۰:۵۲
دکتر اشتباهی

خیلی عصبانیم امشب.

از این کارهایی که مردم میکنن. بابا به خودتون رحم کنین. فکر کنین برا خودتون اتفاق افتاده.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۹۵ ، ۲۳:۵۳
دکتر اشتباهی