دکتر اشتباهی

داستان زندگی یه دانشجوی دکتری، بعد از جدایی از عشقش و بیان خاطرات و هر آنچه در ذهنش میگذره.

دکتر اشتباهی

داستان زندگی یه دانشجوی دکتری، بعد از جدایی از عشقش و بیان خاطرات و هر آنچه در ذهنش میگذره.

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

مطالب پربحث‌تر

پیوندهای روزانه

۱۰۵ مطلب با موضوع «تازه ها» ثبت شده است

دیشب با یه سری محصولات طبیعی که از خونه آورده بودم، یه غذایی درست کردم و با بچه ها شام خوردیم. بچه ها هی ازم میپرسیدن این چیه، منم گفتم فلان چیز. براشون خیلی عجیب بود. یکیشون رفت تو نت سرچ کرد. متوجه شدیم توی امریکا قیمتش بین دو تا چهار هزار دلاره. غذایی شاهانه و سلطنتی که توان مالی هر کسی نمیتونه بخوره این غذا رو. توی فرانسه آشپزها باهاش یه سس درست میکنن که خیلی گرونه. خلاصه خیلی به صنعتی کردنش فکر کردیم. خیلی سوداوره. 


پ.ن. توی خوابگاه غذای دو هزار دلاری خوردیم. اصلا احساس پادشاه بودن بهمون دست داد، خیلی احساس خوبی بود. 

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۹۵ ، ۰۰:۱۲
دکتر اشتباهی

هفته اول برگشت از ولایت هم گذشت. کم کم دارم میشم همون آدم قبلی، درس خوندن و مطالعه بیشتر. 

سرماخوردگیم هم خوب شده و کم کم باید خودمو برای کارای جدید آماده کنم.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۹۵ ، ۰۱:۰۰
دکتر اشتباهی

هفته اول که گذشت و من در حال سازگار شدن با خوابگاه هستم و کم کم دوباره دارم به فضای خوابگاه عادت می کنم. فکرها و آرزوهای بزرگی و خیلی بزرگی تو سرم دارم و میخوام هفته آینده بیارمشون رو کاغذ و تمامی موانع رسیدن به اونها و راههای رسیدن به اونها رو بنویسم و یه برنامه ریزی عالی برای نیل به این آرزها بکنم.


برام دعا کنید که تو این راه موفق باشم و بتونم ارادمو دوباره قوی کنم.

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۵ ، ۰۲:۰۱
دکتر اشتباهی

این روزهایم بیخودی و بیهوده میگذره و من بدون هدف زندگی رقت انگیزی را میکنم و هر شب موقع خواب از خودم متنفر میشوم و صبح دوباره روز از نو و روزی از نو.

این روزها نارون ها شبیه شکوفه های گیلاس به زمین میریزند. فکر کنم نارون با دل من دارد همدردی می کند. چه بهاری است این بهار همراه با نارون های دوست داشتنی و همدرد من.

نمیدانم بعد از آن برگ می آورم  یا اینکه نشان خشک شدن است و در حال خشک شدنم. تنها کاری که میتوانم بکنم، صبر کردن است.


۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۵ ، ۰۰:۴۱
دکتر اشتباهی

امروز در دلگیریم و افسردگی پیشرفتی حاصل شد و بازی کردن با گوشی، به دانشکده رفتن و بعدش دیدن تلویزیون تغییر کرد.

دارم سعی میکنم برنامه ریزی ای کنم برای رسیدن به هدف امسال ولی فکر کنم مثل مجلس باید سه دوازدهم سه دوازدهم برنامه ریزی کنم.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۸ فروردين ۹۵ ، ۰۱:۲۷
دکتر اشتباهی

دوست هام و هم اتاقیم نیومدن هنوز و این لحظات تنهایی و غم انگیز پس از شلوغی و دید وبازدید عید و تفریح و مسافرت، آدم را افسرده و گوشه نشین می کنه. خیلی سخت و دلگیره واقعاً. حوصله هیچ کاری هم ندارم. به هیچ چیز هم فکر نمی کنم. فقط نشستم تو اتاق و با گوشیم Jungle Adventures بازی میکنم. گاهی هم به نت سر میزنم. 

امیدوارم این حالم هر چه زودتر بگذره و بتونم به کارهام برسم.



پ.ن.:در ادامه پست قبلی و آغاز دوباره زندگی دانشجویی

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۵ ، ۲۲:۰۸
دکتر اشتباهی

از دیشب زندگی دانشجویی دوباره شروع شد. امروز کامل خونه تکونی داشتم. بوی وایتکس اتاق رو برداشته.هم اتاقی هم زحمت کشیده وقتی میخواسته قبل از عید بره خونه، حسابی ظرفها رو کثیف کرده. آخر هفته هم باید پتوم رو بشورم. سرماخوردگی هم به هم رسوندم.  وقتی رفتم خونه سرماخورده بودم و الانم که برگشتم سرما خوردم.  

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۹۵ ، ۲۰:۰۷
دکتر اشتباهی

و باز اولین ها

اولین نوروز

اولین عید

اولین نوروز بدون تبریک

اولین نوروز بی بوس

هر چند مجازی

هر چند دورادور

و چه غریبانه

و چه آغاز غم انگیزی بدون تو

و آغاز ویرانی

.

.

.


۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۱ فروردين ۹۵ ، ۰۹:۳۹
دکتر اشتباهی

بعلت سرعت پایین اینترنت و پیش بینی کم شدن بیشتر سرعت، پیشاپیش سال نو را به همه دوستان عزیز و خوبم تبریک میگم و امیدوارم سالی پر از شادی و موفقیت و خوشبختی داشته باشید.


پ.ن.: اداره پیشواز رفتن

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۹۴ ، ۲۳:۰۴
دکتر اشتباهی

اولین روز خونه تکونی رو پشت سر گذاشتم، البته برای مامان بزرگم بود. برای خودمون هنوز شروع نکردیم.


پ.ن:خستگی خونه تکونی باعث خواب زود میشه. ;-)

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ اسفند ۹۴ ، ۲۳:۰۰
دکتر اشتباهی