نمی شود دوستت نداشت
لجم هم که بگیرد از دستت
نهایتش این است که
دفترچه ی خاطراتم
پر از فحش های عاشقانه می شود
مهدیه لطیفی
نمی شود دوستت نداشت
لجم هم که بگیرد از دستت
نهایتش این است که
دفترچه ی خاطراتم
پر از فحش های عاشقانه می شود
مهدیه لطیفی
آقـای ِ شهـردار!
بـگوییـد ایـن قـدرعـوض نکـننـد
رنـگ و روی ِ ایـن شـهرِ لـعنتـی را ...
ایـن پیـاده رو هـا ...
میـدان هـا ...
رنـگ و روی ِ دیـوار هـا ...
خـاطراتـم...
دارنـد از بیـن می رونـد...
تنها صداست که میماند
و امان از صدای او
که ابدی شد در گوش من ...
فروغ فرخزاد
پیشنهاد می کنم به همه کافه دارها که:
روی دیوار کافه ها بنویسید :
اگر روزی دو نفره آمدید
از آن به بعد
از پذیرفتن هر کدامتان
با فرد دیگری
یا تنها
معذوریم...
تلفن من
از بعد تو ...
مدام در گوشم میزند
محکم صدای ِ نبودنت را !
شهرزاد پاییزی
روزها
پُر و خالی می شوند
مثل فنجان های چای
در کافه های بعد از ظهر
اما
هیچ اتفاق خاصی نمی افتد
اینکه مثلا
تو ناگهان
در آن سوی میز نشسته باشی .. !
رسول یونان
هیچ جای این شهر
از یادت در امان نیستم
حتی به کوچه علی چپ
که می روم....
رضا محبی راد
غمگین و پشیمان...
عاشق و دلتنگ...
کم نشدن از شور عشق...
سرگردانی و نومیدی از آینده...
تپش قلب...
یه شب، شب نشینی با عشق...
قول دادن از نشکستن دل...
آرام شدن دل...
صبح شدن و بیداری از خواب...
فکر کردن به اتفاقات دیشب...
به نتیجه نرسیدن...
باز تکرار روزهای قبل و رویاپردازی های شبانه...
پ.ن.: هر چی سعی در جمله سازی با این کلمات رو داشتم، موفق نبودم.