انگار که اینجایی
انگار که حست میکنم
انگار که من و خیالت تنهاییم
انگار که تو رو فریاد میزنم
انگار نه انگار که نوار احساست یک خط صافه
نویسنده: ناشناس
انگار که اینجایی
انگار که حست میکنم
انگار که من و خیالت تنهاییم
انگار که تو رو فریاد میزنم
انگار نه انگار که نوار احساست یک خط صافه
نویسنده: ناشناس
خردادِ بیچاره
هنوز بهار است
اما نه باران دارد؛ نه شکوفه
مثل من که هنوز عاشقم
اما نه تو را دارم؛ نه نشانت را
راحیل نیکفر
تو و بابابستنی و ارم و حرف زدن رک و پوست کنده و سورپرایزینگ شاید.
پ.ن.: دلم برای خاطراتت و همه خوشی ها تنگ شده خیلی زیاد.
شازده کوچولو میگفت: گُلِ من،
گاهی بداخلاق و کم حوصله و مغرور بود،
امّا ماندنی بود،
این بودنش بود که،
او را تبدیل به گل من کرده بود!
شازده کوچولو
پ.ن.:برعکس تو ماندنی نبودی، ولی بد اخلاق و کم حوصله نبودی، با این حال گل من بودی و هستی.
#دختره_خوب
خونه تکونی میکنن این روزها همه
من تا آخر عمرم خونه تکونی دل نمیکنم
خاطراتت را چه شیرین و چه تلخ دوست دارم
و باهاشون زندگی میکنم.
پ.ن.:خونه تکونی دل خر است.
آرزوی موفقیت و خوشبختی فراوان دارم، برات.
امیدوارم زندگیت همیشه پر از پیشرفت و رو به جلو رفتن باشه.
هیچوقت منو با شوهره آینده ات مقایسه نکن.
به زندگیت بچسب و ازش لذت ببر.
هر وقت هم صلاح دونستی و تونستی منو ببخش.
از دیشب، همش خاطراتت جلو چشمامه و همش به خاطرات فکر میکنم.
من بغیر از تو به کسی دیگه نمیتونم فکر کنم، ولی من به تو هم حق میدم.
تو اصلا رفیق نیمه راه نبودی، این من بودم که نباید سر راهت قرار میگرفتم.
پ.ن.: شماره ات برای همیشه و مثل همیشه تو گوشیم و تو ذهنم سیوه!
میدونستم که اتفاقی افتاده، حس ششم، دل به دل راه داشتن، هر چی که میخواین اسمش رو بذارین، من میگم دل به دل راه داشتن.
پنج سال با هم بودیم، خاطرات فراموش نشدنی زیادی داشتیم. چه شیرین چه تلخ، ولی برای من همه شیرین بودند و هستند.
—خواستگار با جواب مثبت اومده. این خبر رو که شنیدم، خدا میدونه که چقدر خوشحال شدم. خیلی خوشحال شدم که از این وضعیت خلاص شد. از من خواست که نظر بدم، منم گفتم نظرت هر چی باشه، من حمایت می کنم.
همچنین گفتم که اگه خوشبخت باشی ، من حالم خوبه و نگران من نباش.
+دوستت دارم و عاشقتم همیشه.
—منم دوستت دارم، بهترین.
این پیام آخری حالمو بهم ریخت، ولی باید قوی بود.
+خداحافظ برای همیشه.
—خدانگهدار
پ.ن.: خیلی چیزهای دیگری تو ذهنم هستن، ولی پراکنده، جمعشون که کردم، می نویسم.
وودی آلن میگه:
راستش
آدم هیچ وقت نمیدونه چى مى خواد
آدم فکر میکنه
یه جور آدم مشخص رو مى خواد
و بعد
یکى رو میبینه که هیچى
از چیزایى که مى خواسته رو نداره
و بدون هیچ دلیلى
عاشقش میشه...
تو که همون آدم مشخص بودی،
چرا باز جدا شدیم و
باز غصه قصه عشق و جدایی را میچشم.
.
قهوه دم میکنم
نصف قاشق سیانور
به فنجانت میریزم!
لبخند که میزنی
میگویم:
قهوه ات سرد شده
بگذار عوضش کنم!
این کار هر شب من است
سالهاست که میخواهم تو را بکشم
ولی لبخندت را...
چه کنم؟!
موریس مترلینگ