دکتر اشتباهی

داستان زندگی یه دانشجوی دکتری، بعد از جدایی از عشقش و بیان خاطرات و هر آنچه در ذهنش میگذره.

دکتر اشتباهی

داستان زندگی یه دانشجوی دکتری، بعد از جدایی از عشقش و بیان خاطرات و هر آنچه در ذهنش میگذره.

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

مطالب پربحث‌تر

پیوندهای روزانه

۱۰۵ مطلب با موضوع «رویاها» ثبت شده است

داداشم بهم پیام داد که فلان کد رو به فلان شماره بفرست، من خیلی از اینکارا نمیکنم. بهم زنگ زد و گفت بفرست. فرستادم. بعدش همراه اول پیام داد که برای دریافت آوای انتظار رایگان فلان کد رو به همین شماره بفرست. بازم فرستادم. 

این آهنگ رو خود همراه اول برام رایگان کرده. آهنگ رفتم و بار سفر بستم، علیرضا قربانی.

پ.ن.: همراه اولم بعضی اوقات باحاله.



۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۹۴ ، ۲۲:۵۱
دکتر اشتباهی

بی احساس نیستم ولی ...


دختره خوب میدانی که نمیتوانم مثل قبل و زمان صمیمیت باهات باشم، هر چند که دلم هنوز با توست و صدایت صدای زندگی بخشیدن و زنده کردن است.


امیدوارم امتحانت را خوب بدهی.



پ.ن. دختره خوب امشب باهام تماس گرفت.

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۹۴ ، ۰۰:۰۷
دکتر اشتباهی

یه سایتی بهتون معرفی میکنم که بهتون میگه شخصیتتون چطوریه. اسمش آزمون MBTI  هستش و سریع بهتون میگه که چطور هستید.

سایت آزمون رو  اینجا ببینید.


شخصیت خودمو هم اگه میخواید بشناسید برید اینجا



۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۴ ، ۱۴:۲۹
دکتر اشتباهی

ریسرچ و تحقیق خیلی لذتبخشِ، حتی اگه ساعت ها بشینی و فکر کنی و هیشکی نباشه کمکت کنه. باور کنید وقتی به جواب میرسید، یه حس خود مفتخری و غرور بهتون دست میده و اعتماد بنفستون رو فوق العاده بالا میبره. احساس میکنی یه چیز جدید کشف کردی. احساس اختراع میکنی. البته اینم بگم بعضی اوقات این احساس کاذبه. 

قطعاً بعضی اوقات به این فکر کردین که ادیسون یا نیوتن چه ذهنی داشتن که چیزای زیادی رو کشف کردن. من که همیشه فکر میکنم که اونا خیلی نابغه بودن و فرابشر بودن. حالا فرض کنید نتیجه تحقیقات شما جواب بده و چند تا مقاله خوب بدید. چند سال بعد یا شایدم چند روز بعد، کسایی که مقالتون رو میخونن، میگن عجب آدم باهوش و نکته بینی بوده که اینارو نوشته و اینا به ذهنش رسیده. الان توهم زدم و یه حسِ اینچنینی دارم.

پ.ن. بعضی اوقات لذت بعد از حل یه مساله باعث توهم میشه.

پ.ن.2: یلدا رو بیخیالش، برای من که فرقی نمیکنه، مثل شبهای دیگه اس. همه شبها 2.5 یا 3 میخوابم و 7.5 یا 8 بیدار میشم. پس یلدا علناً بی معنیِ. من نمیدونم چرا الکی خودمون رو بخاطر یه شبی که مثل بقیه شبهاست اذیت میکنیم و اگه تنها باشیم افسرده میشیم. از تنهایی  لذت ببرین، مثل بقیه شبها!!

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۴ ، ۲۳:۲۳
دکتر اشتباهی

یه چیزی پیدا شد که لااقل هر چی فکر میکنم خاطره ای ازش همراه با دختره خوب یادم نمیاد. هیچ خاطره ای از شب یلدا با دختره خوب یادم نمیاد. یه سالو یادم میاد که دختره خوب رفته بود خونه و من دلگیر بودم. قسمم داد که برمو خوش بگذرونم. 

آها!! یادم اومد!

یلدای سال 91 بود که من تهران بودم و با بچه های اتاق انار خوردیم. چند تا عکس گرفتیم. بهم گفت برام بفرست عکستو. اون زمان هنوز خیلی صمیمی نبودیم. خیلی اصرار کرد و منم براش فرستادم. عکسی بود که دور همی داشتیم با بچه ها انار میخوردیم. من با زیرپوش بودم ولی بقیه بچه ها سردشون بود و پوشیده بودن. اون عکسه اولین عکسی بود که از من بصورت نیمه لخت (با رکابی) میدید و نمیدونم چه حسی داشت. 

ولی خاطره اینکه یه شب یلدا با هم باشیم، هر چند بصورت مجازی، رو نداریم. کاش فرصت این رو هم داشتیم.

پ.ن.1: امیدوارم امسال یلدای خیلی خوبی داشته باشه و با آبجیش خوش بگذرونه.

پ.ن.2: دختره خوب یلدات مبارک. کارت پستال برای تو

پ.ن.3: عکسی از انار یلدای 91 در خوابگاه


91

۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۹۴ ، ۲۱:۵۲
دکتر اشتباهی

تمام چیزهایی که دختر خوب می گوید کاره دل است و چیز دیگری نیست. برداشت من این است. دختره خوب می گوید که این دو روز که من مطلب نگذاشتم مثل مرغ پرکنده بوده و الان داره دیوونه میشه. میگه نمیدونم اینا نشونه چیه؟؟ نظره منم همونه که بالا گفتم.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۹۴ ، ۲۳:۲۲
دکتر اشتباهی

من حالم خوبه. دلم شکسته، خیلی زیاد رنج میکشم ولی حالم خوبه. شاید علتش اینه که از دختره خوب انتظار بعضی حرفا رو نداشتم. اونم حق داره حرفشو بزنه. به من چه!! چرا من باید تو زندگیش دخالت کنم. هر کار دلش میخواد، بکنه و به منم ربطی نداره.

آرزو میکنم هر جا هست، شاد و خوش و خرم باشه.

این چند روز زجر زیادی کشیم ولی تنها که بودم، زیاد فکر کردم. دیشب بهم زنگ زد و من نخواستم که جوابشو بدم. از دستش بشدت عصبانی بودم. چیزی تو ذهنم نمیومد که بخوام اینجا بنویسم.

با اینکه دلمو شکوند و زجرم میده، ولی دلم براش بشدت تنگ شده. برای لحظه های با هم بودن. برای دست پر از مهرش. برای مهربونیاش.برای ناز کردناش. برای لبخنداش، چشای دلرباش....

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۹۴ ، ۲۱:۴۴
دکتر اشتباهی

هوا بارونی است و من دلگیرتر از همیشه. بیشتر از همیشه احساس تنهایی میکنم. نمیدونم، تا قبل از اون اتفاق، احساس میکردم یکی رو هنوز دارم، ولی بعد از اون اتفاق دیگه کاملاً زندگیم بی معنی شده. تحمل هیچی رو ندارم. سعی میکنم بیشتر دانشگاه باشم تا بیام خوابگاه. امروز بعدازظهر اومدم خوابگاه که برای امتحان فردا آماده بشم، اصلاً هیچ بازدهی نداشت. باید برنامه ای بریزم که تا آخر شب دانشگاه باشم و وقتی که اومدم خوابگاه فقط بخوابم. ولی خواب هم ندارم. در کل شبانه روز خوابم حداکثر 6 ساعته. از کل غذاهای هفته،11 وعده غذایی، هم فقط 6 تا 8 وعده رو رزرو میکنم. امیدوارم بگذره این عمر و تموم بشه.


پ.ن.دیگه ندارم هیچ خواب و آسایشی

هیچ رویایی و هیچ امیدی

پ.ن.2: بارون پاییز آدم دل شکسته رو داغونتر از همیشه میکنه. بقولی "خدا نصیب گرگِ بیابون نکنه"!!!

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۴ ، ۲۲:۲۳
دکتر اشتباهی

دردم را مرهمی نیست،

 بدتر از آن تنهایی است. 

بدتر از آن ناامیدی است. 

دل کندن از زندگی است.

 نمیدانم و نمیخواهم بدانم که چه بر سرم می آید.

پیش می روم بدون امید و  انگیزه...

قدم میزنم دیوانه وار...

ولی صدایش هنوز در گوشم است و حتی صدای 100 گوشی هم مانعش نمیشود...

.

.

.

به قول یکی از ما بهترون:


مرهم دَرد مـَـرد،گریه کردن نیست . . .

در آغوش گرفتن یا در آغوش رفتن نیست !

مرد که دَرد دارد پاهایش به کار می افتد . . .

قدم می زند و پا میگذارد بر همه چیز !

ترجیح میدهد به جز خودش با کسی حرف نزند . . .

مرد که غمگین است با خودش زمزمه می کند،ناگفته های انباشته شده در ذهن و دلش را !

ولی افسوس،پیاده روی ام را به حساب سرخوشی گذاشتند و . . .

با خود حرف زدنم را دیوانگی !

به راستی دَرد مـَـرد را کسی نمی فهمد . . .

حتی مـَـرد دیگری !

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۴ ، ۲۰:۳۲
دکتر اشتباهی

دوباره تعطیلی

          تعطیلی غم انگیز

دوباره بی حوصلگی

          بی حوصلگی ملالت آور

دوباره خواب تمام روز

          خواب تمام روز با سردرد شبانه

دوباره عذاب وجدان

          عذاب وجدان گذراندن بطالت عمر

دوباره افسردگی

          افسردگی تنهایی و بی کسی

دوباره یأس

          یأس به آینده

دوباره سرکوب

         سرکوب عشق

دوباره بهانه گیری

          بهانه گیری های دلتنگی

دوباره گول زدن

          گول زدن دل

دوباره تکرار

          تکرار 

          تکرار

          تکرار

          .

          .

          .


خسته ام از این تکرار،

 از این روزهای بی هیجان، دلگیر و ناامید کننده

خسته ام از این روزگار،

از این روزگار دور کننده و تفرقه انگیز 

و خیلی خسته‌ترام از این روزگار

روزگار بی امید و رویا ... 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۹۴ ، ۱۸:۲۷
دکتر اشتباهی